سیمین دانشور
دستهبندی نشده March 9th, 2012عرض شود به خدمتتون که کامنت دونی وبلاگ من با سرعت کمابیش هفت اسپم در ساعت اسپم بارون می شه!
هر شبانه روزی باید حدود دویست تا اسپم رو پاک کنم. اینه که فله ای پاکشون می کنم گاهی وقت ها.
غرض این که شرمنده اگه کامنت گذاشتین و احتمالا رفته توی اسپم و بی هوا پاک شده! غذر خواهی من رو بپذیرین لطفا.
—
سیمین دانشور در گذشت.
مرگ به هر حال برای هر آدم زنده ای پیش میاد. اصولا زندگی در تضاد با مرگه که تعریف می شه. شکایتی نیست. یا اگه هست کل خلایق و حیات داران یه استشهاد جمعی باید بفرستند خدمت خود خدا.
کارهای سیمین دانشور رو دوست داشتم. سووشون رو از همه بیشتر. اخباری که ازش بیرون می اومد رو می خوندم و دوست داشتم. و…روز مرگش رو هم دوست داشتم.
خداوندگار عالم نقشی در تعیین روز مرگ سیمین نداشته فکر کنم. خداوندگار عالم به احتمال زیاد زن نیست. با زن ها هم خیلی میونه ای نداره. روز مرگ سیمین رو احتمالا خود سیمین انتخاب کرده بوده. فکر کنم همچین توانایی ای داشت. زن قوی و لایقی بود. اصلا استاد بود. شیرزن بود. زن بود.
و…
دنبایی بعد از مرگ باشه یا نباشه و خدایی باشه یا نباشه یاد و تاثیر سیمین در زنده ها و در زنان و در انسان ها همیشه زنده هست و جاری.
روحش شاد و یادش همیشه زنده.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار
March 9th, 2012 at 5:53 pm
کت بالو جون فکر کنم دو نفر رو با هم بدجوری قاتی کردیها! اونی که فوت کرد سیمین دانشور بود که نویسنده سووشونه و تا جایی که من میدونم اصلا اهل شعر گفتن نبود. سیمین بهبهانی هم که شاعره بنده خدا هنوز زنده است و دار فانی رو وداع نگفته.
March 9th, 2012 at 8:29 pm
شوت…عجبا.
نیلوفر عزیز مرسی جهت تصحیح! معذرت جهت اشتباه اساسی!!!!! بدجور هم اساسی. شرمنده شده ام افتضاح!
راست می گی. و تصحیح می شه. سووشون دانشور رو دوست داشتم و یکی دو تا از شعرهای بهبهانی رو.