Posted by کت بالو on April 25th, 2012
هیجان دارم. هفتهِ دیگه، سه ماه میرم توی مرخصی، بدونِ حقوق البته. میخواستم درسم رو برای یک ترم از نیمه وقت به تمام وقت تبدیل کنم کمی جلو بیفته، و صد البته کارهایی که سال هاست میخوام انجام بدم رو بهشون برسم. شانسی که آوردم (!!) از سه هفته قبل هم مریض شدم موندم توی خونه. صد البته بسیار خوش اقبال بودم که این مریضی توی بحبوحهِ پروژهِ گنده و کلاسهای چپ و راست اتفاق نیفتاد.
…
دوباره دارم به آخرِ کتابِ فصل نزدیک میشم. کتابِ این فصل غرور و تعصب بود، برای سرگرمی و استراحت، و صد البته آشنایی با ادبیاتِ کلاسیکِ انگلیسی. کتابهای سه ماهِ بعدی جدی تر هستند؛ بیشتر در حاشیهِ درسم و کاری که بعد از سه ماه مرخصی شروع خواهم کرد. شیش تا کتاب توی لیست هستند، و…چند تا کارِ عقب افتاده. مهمترینش، هفتهای یکروز گشت و گذار در دانتاون و شناختنِ تورنتو، فقط با وسایطِ نقلیهِ عمومی، بعد از ده سال و اندی که توی این شهر بودم. خودم، تنهای تنها با خودم به گشت و گذار.
…
و…بزرگترین یافتهِ این سه هفتهِ قبل: سلامتی مهمترین چیزِه . وقتی نباشه هیچ چیز نیست. اگه تا حالا هنوز یک کم هم کلیشه بود، از حالا به بعد دیگه حتی یه ذرّه هم کلیشه نیست.
بزرگترین تلاشم از این نقطهِ زندگی به بعد اینه که مطمئن باشم نهایتِ تلاش و برای سلامتیِ خودم و گل آقا به خرج میدم.
…
این ترم ۶ تاا درس دارم، ۱۵ واحد. امیدوارم که همه رو خوب بگذرونم. 🙂
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امیدِ دیدار
Posted by کت بالو on April 21st, 2012
تو رو جانِ هر کی دوست دارین این لینک و نیگا کنین.
نمودارِ رشدِ قیمتِ دلار در ایران هست، به گزارشِ بانکِ جهانی.
سه تا دونه نوشتهِ جالب هم داره، واسه راحت الحلقوم بودنشون ایناهاشن:
۱. ایران شونزدهمین کشور از جهتِ برابریِ قدرتِ خرید در دنیاست.
۲. بخشِ خصوصی در ایران بسیار محدود هست، به دلیلِ کنترلِ شدید روی قیمت ها، یارانه، و فساد (اقتصادی).
۳. شصت در صدِ در آامدِ دولتِ ایران از نفت است.
یعنی حالا راحت باشیم با هم، به زبونِ خودمونی، دولتِ حاکمه نفت و میفروشه، یه فسقلش و میده به بخشِ دولتی قسمت بشه بینِ ملت. هر چیش و هم زورش رسید میریزه جیبِ خودش. اقتصاد هم نداریم!
کی بود میگفت اقتصاد مالِ خر است؟! دور از جونِ شما دارم عینِ خر زور میزنم بلکه خر تر شم، نمیشه. اگه یک راهی پیدا شه ملتِ بینوای ایران رو بشه کلّهم اجمعین خر کرد، کاریست کارستان، به نفع قاطبهِ جمعی ملت.
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امیدِ دیدار
Posted by کت بالو on April 7th, 2012
عادت دارم وقتی کار زیاد دارم، از یک مبداِ زمانی شروع میکنم. قرار میگذارم تمرکز کنم رو یه یک دانه، فقط یک دانه از کار ها، بزرگی و کوچکیش اصلا مهم نیست، به همان یکدانهٔ کار فکر میکنم. انجامش میدهم و میروم سراغِ دانهِ بعدی.
درس هم که زیاد دارم همینطور. حجمش را میسنجم، از یک زمانی شروع میکنم. تمرکز میکنم روش، دانه دانه مفهومها رو میخونم، تجزیه تحلیل میکنم و میرم سراغِ بعدی.
از یه آقای مسّن و مهربون که پانزده سال پیش همکارم بود یاد گرفتم. بهم گفت وقتی خیلی کار داری به همش یک جا فکر نکن. یک دونه رو انتخاب کن، تصوّر کن فقط همین یک کار رو توی تمامِ دنیا داری. انجامش بعده، بعد برو سراغِ بعدی. این شد یکی از اصولِ زندگیم. خیلی به دردم خورد.
یادش به خیر؛ اگه زنده است، سلامت و شاد باشه، اگه فوت کرده، روحش شاد.
حالا دوباره یکی از همون وقت هاست. یه حجمِ زیاد. چند تا کار، همه با هم. رفتم که برم.
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امیدِ دیدار