دلبستگیها
دستهبندی نشده September 23rd, 2012همیشه از این که چیزهایی که دوست دارم رو از دست بدم میترسیدم. بنا بر این همیشه نگرانشون بودم. یه روزی یه دوستی یه حرفِ خیلی خوبی بهم زد که خیلی وقتها به یاد میارمش. دوستم بهم گفت تا زمانی که داریشون به از دست دادنشون فکر نکن و لذتش و ببر.
بعد از اون، خودم یه قدم جلوتر رفتم و زمانی که دلبستگیهام و از دست دادم فهمیدم اونقدری که نگرانش بودم، ضربه شدید نبود. خصوصاً اگه با منطق میپذیرفتم و خودم رو مشغول خودم و بخشهای جالب دیگهِ زندگی میکردم.
به قولِ اینجاییها “Move On”.
—
یادم میاد ۵، ۶ ساله بودم که تصمیم گرفتم بزرگ بشم و دیگه برنامه کودک نبینم. یکی دو روز جلوی خودم و گرفتم و برنامه کودک نگاه نکردم. خیلی کارِ سختی بود. مجبور شدم دوباره برنامه کودک ببینم. تا مدتی نگران بودم که زمانی که بزرگ بشم چطور میتونم دیگه برنامه کودک رو کنار بذارم.خوب…بزرگ که شدم، حتی دیگه یادم نمیومد تلویزیون چه موقع برنامه کودک میگذاره.
حکایت همینه؛ زمانش که برسه، دلبستگیها به اجبار یا به اقتضای گذرِ زمان عوض میشند.
—
داروین یه جملهِ خیلی معروف داره که یکی از پایهها یه مدیریت این دورهِ وانفساست.
“.It is not the strongest species that survive, nor the most intelligent, but the ones most responsive to change”
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امید دیدار
September 24th, 2012 at 3:39 am
بله انعطاف پذیری در مقابل تغییرات … رمز لذت بردن از لحظات. من به پایان ره نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست.