دو سری مکتب مختلف یا حالا تفکر یا تیوری مختلف در اقتصاد وجود داره. طرفداران یکی اسمشون هست مانیتوریست و طرفداران اون یکی رو می گند کینزین.

تفاوت نظر این هست که کینزین ها می گند هدف باید ‍پایین آوردن میزان بیکاری باشه در حالی که مانیتوریست ها می گند هدف نهایی باید کنترل تورم باشه.

حالا اگه این خط رو دنبال کنیم که:
در رکود اقتصادی میزان گردش پول کم میشه بنابراین مردم کمتر پول خرج می کنند بنابراین میزان تقاضا در جامعه کم می شه بنابراین میزان تولید کم می شه، که در نتیجه میزان تولید سرانه ی ملی ‍پایین میاد و در نتیجه کمتر به نیروی کار نیاز خواهد بود و نرخ بیکاری بالا خواهد رفت.

مانیتوریست ها می گند که در شرایط رکود اقتصادی ,دولت باید از طرفی شروع کنه به خرج کردن و پول در جامعه تزریق کنه و از طرف دیگه مالیات ها رو کاهش بده ،که بنابراین روند معکوس بشه و نرخ بیکاری کنترل بشه. برای اینها میزان بهره خیلی مهم نیست.
اما…
کینزین ها میگند که در شرایط رکود اقتصادی باید نرخ بهره ‍پایین بیاد که بنا براین قیمت قرض کردن پول پایین بیاد و شرکت ها بتونن بیشتر پول قرض کنند و تولید بالا بره و تورم پایین بیاد. برای اینها میزان نرخ بیکاری خیلی مهم نیست اما اعتقاد بر اینه که وقتی تولید بالا بره و تورم پایین بیاد نرخ بیکاری به خودی خود درست می شه.

شخصا طرفدار تئوری کینزین ها هستم. شاید هم تحت تاثیر تعلیمات استاد اقتصادمون بوده که یونانی الاصل بود و می گفت امروز هرچی می کشیم در نتیجه نرخ بهره ها ی خیلی بالای دهه های هفتاد و نتیجه ی سیاست های مانیتوریست ها بود که اولین نشانه هاش رو (برای آدم های هوشیار) از دهه نود نشون داد.

همه ی اینها رو گفتم که بگم آقا مارک کارنی کانادایی که تا حالا رییس بانک مرکزی کانادا بود و حالا شده رییس بانک مرکزی انگلیس گفته که می خواد نرخ تورم رو پایین نگه داره.  به عبارتی طرفدار نظریه کینزین هست! همین!!

فرصت کنم یه نگاه به جزوه اقتصادم می اندازم. اساس و بنیاد جریان رو توضیح می داد. فوق العاده درس جالبی بود.

چرتینکوف عزیز. یک عالمه تشکر به خاطر کامنت هات. واقعا کمکم کردند. شانس بزرگم اینه که بیشتر دوستان خیلی خیلی نزدیکم زایمان کرده اند و همه هم سزارین و دو تاشون هم با همین دکترخودم و با همین کادر! بنا براین تجربه هاشون خیلی بهم کمک کرده. کلا در زیادی خوش شانس بودن خودم شکی ندارم.
تنها دغدغه ی ذهنی ام (گمانم باز هم مثل خیلی های دیگه) سالم بودن بچه است.

خانوم ها فداکاری های مادرانه ی بیشماری می کنند. اصولا جامعه و خانواده و غریزه سوقشون می ده به سمت فداکاری های مادرانه ی بی خود یا باخود.
از من اگه بپرسن بزرگترین فداکاری مادرانه ات تا به این لحظه چی بوده , بهشون می گم نرقصیدن در دو مهمانی بسیار موزیکال.
کل طول نه ماه لب نزدن به قهوه و الکل یک طرف; قابل تحمل بود. اما اون دو شب نشستن و کم رقصیدن از ترس پاره شدن کیسه ی آب یک طرف!
توفیق اجباری: حداقل چهار ماه استراحت تمام عیار و فکر نکردن به تمام استرس های دنیا -به دلیل یا به بهانه ی- حاملگی.
خوش شانسی غیر قابل باور: در بهترین زمان شرکتمون و کارم حامله شدم و مرخصی زایمان گرفتم. اگه صد هزارمرتبه هم تنظیم می کردم و به خداوندگار عالم سفارش می دادم اینطوری از آب در نمی اومد.

از دیروز صبح تا حالا یک روند برف اومده. قراره از امشب به بعد قطع بشه. نمی دونم چند سانته. اما فعلا عجالتا نشسته ام رو به پنجره و از منظره ی بارش برف غرق لذتم.

هممممم….کسی می دونه چطوری می شه میلیاردر شد؟! میل عجیبی به میلیاردر شدن دارم. اگه راهنمایی کنید ممنون می شم.

از بزرگترین تفریحات این چند روزه خوندن اخبار ایران هست! دعوای رییس جمهور و رییس مجلس و رییس قوه ی قضاییه و وساطت رهبر و لنگه کفش و میمون فضایی و داوطلب ها برای رفتن به فضا!
عجبا!!!

دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار