بعد از حاملگی
دستهبندی نشده February 28th, 2013خبر خوب این که انرژی قبل از حاملگی بهم برگشته، شاید حتا بیشتر هم شده. (چرتینکوف عزیز، به حرفهات ایمان داشتم، بیشتر هم ایمان پیدا کردم).
از حدود پنج صبح که بیدار میشم یکریز دور خودم میچرخم و کار میکنم تا حدود یازده شب که میخوابم. چون کمک دارم، -گوش شیطون کر- به خوبی به کار های جانبی مثل مطالعه و مرتب کردن خونه هم میرسم. دوره حاملگی حال نداشتم حتی از جام تکون بخورم، چه برسه به این که کار کنم!
در امر بچه داری هر روز افقهای جدید رو کشف میکنم. من که تا قبل از تولد این دختر، از نوزاد وحشت داشتم، حالا با یه دست این فسقلی هیجده روزه رو بغل میکنم و با دست دیگه لباسش و از سرش در میارم!
—
فردا مصاحبه دارم برای یه دیپلما که از پاییز شروع میشه. برام خیلی مهمه، امیدوارم که پذیرفته بشم. امیدوارم که مصاحبه فقط فرمالیته باشه.
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امید دیدار
March 4th, 2013 at 4:12 pm
خیلی خیلی مبارک باشه کتبالو جان. خوشحالم که همه چیز به خوبی پیش رفته و می ره. نصیحتی که همه بهت می کنن رو من هم می کنم از لحظه لحظه اش لذت ببر که زود می گذره و دیگه ممکنه تکرار نشه هر چند که هر سنی لذتها و کشفها و دنیاهای خودش رو داره.