سال نو با کوالا خانم
دستهبندی نشده March 20th, 2013در آستانه سال ۱۳۹۲ شمسی، برنامه تلویزیونی تورنتو رو نگاه میکردیم – هر چیزی غیر از برنامه میمون پیشگام-، دو تا مجری گذاشتن اونجا، طفلکها خودشون هم شرمنده ی بی مهارتی خودشون هستند! آقای مریدی، اولین وزیر ایرانی در کانادا رو آورده تو برنامه،مجری به جای این که دو کلمه حرف حساب قشنگ بزنه، از سفره هفت سین و هنرمندی که سفره رو چیده تشکر و تعریف میکنه! حقیقتا سفره قشنگی بود و اصولا قشنگ یا زشت، خوب باید از هنرمندی که زحمتش و کشیده تشکر کنند (خصوصاً که احتمالا اسپانسر هم بوده)، ولی بابا، وقتی وزیر نشسته اونجا که در مورد چیدمان سفره هفت سین حرف نمیزنند. مجری عزیز، خودت رو آماده میکردی دو کلمه حرف با آقای وزیر بزنی بابا!!! حالا تازه از آقای وزیر عیدی هم میخوای؟ چی بهت بعده دقیقا اون وسط؟ حداقل یه حافظ میذاشتی، میگفتی آقای وزیر یه تفال به حافظ عیدی به هممون بده! کار قشنگی بود، مطالعه قبلی هم نمیخواست، در شأن وزیر هم بود. عجبا… حرص میدین آدم رو اول این سال نویی.
—
عرض شود دنیای بچه داری دنیای جالبیست. خداییش مشکل خواب ندارم. معمولا یه شیفت شب رو گال آقا داره. کوالا خانم هم دختر بغایت گلی است و اذیت نمیکنه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر، سالم هم هست و خوشحال. کارهای خونه رو هم که مامانم میکنه، و در طول روز معمولا دو ساعاتی هم از کوالا خانم نگهداری میکنه که من با خیال راحت اگه کاری هست انجام بدم، صبحانه و ناهاری بخورم یا دوش بگیرم. مشکل اساسی از برنامه ریزی هم نیست. دقیقا میدونم چه کارهایی میخوام انجام بدم. مشکل بزرگ و اساسی از بدن بنده است! همین که (گلاب به روتون) گنده گوزی میکنم، نرمش رو شروع میکنم، یا یهو در طول روز ۴ ساعت پشت کامپیوتر میشینم، یا کمی کارهای خارج از برنامه انجام میدم، از یه جای بدنم میزنه بیرون!
کفش پاشنه بلند، رانندگی طولانی تر از ۱۰ دقیقه، تو مال راه رفتن، نرمش، پشت میز پشت کامپیوتر نشستن، همه و همه فعلاً به حالت تعلیق در اومدند، بس که هر مرتبه بدنم چهار چرخش و به طریقی کرد هوا و مودبانه بهم گفت “گه زیادی نخور”!!
در دنیای بچه داری شیر بچه رو میدید، عوضش میکنی، آرومش میکنی، حدود یه ساعاتی طول میکشه. حالا بنا به مود بچه، یک ساعت و نیم فرصت داری که باقی کارهاش و بکنی، یا اگه بچه خواب یآ آروم بود به کارهای خودت برسی، تا شیر و پوشک بعدی! و این برنامه در بیست و چهار ساعت ادامه دارد و همین طور تکرار میشود. حالا میخواد تو مهمون داشته باشی، کلاس بری، مهمونی بری، خرید داشته باشی، زلزله بشه، کره زمین آتیش بگیره، هر چی. اون برنامه روتین بیست و چهار ساعته رو داری. تازه، بگم که خوشبختترین مادر دنیا هستی اگه تؤ اون روتین تغییری به وجود نیاد! اگه بچه -زبونم لال- شیر نخوره، پوشک کثیف نکنه، کثیفی پوشکش با همیشه فرق کنه، یا -زبونم لال- مریض بشه، دیگه اصلا شب و روز نداری!
عجله دارم زندگی خودم و دختر رو ادغام کنم تؤ هم، یه جوری که نه سیخ بسوزه و نه کباب. این بزرگترین چالش زندگی یه مادر میتونه باشه.
و، هیچ وقت دیگه به اندازه این وقت سلامتی برام اهمیت ناداشته. اول از همه سلامتی کوالا، خصوصاً تا وقتی زبون نداره که ارتباط بر قرار کنه. حالا که بچه دارم روزی چندین با ر فکر میکنم خدا همه بچهها رو سالم نگاه داره انشاالله. دوم سلامتی خودم و گل آقا، خصوصاً واسه این که به کوالا خانم برسیم.
—
در راستای حفظ سلامتی، خدا به سر شاهده، حاضرم این گل آقای ما این کلاس یوگای بی ناموسی رو هم بره، ولی ورزش کنه به هر طریق. حالا اگه هر کسی یه کلاسی، ورزشی، با جاذبههای جنبی سراغ داره، لطفا راهنمایی کنه. مهمتر از هر چی سلامتی گل آقاست و بنا بر این ورزش کردنش.
یه دعا هم واسه من بکنین، این بدن دوباره برگرده به حالت نرمال، یاری کنه، و بتونم همون برنامهِ روزی ۲۰ دقیقه، نیم ساعت ورزش و نرمش و انجام بدم و زندگی کنم.
بی شوخی، هر روز از ته دل دعا کنین، خدا بچهها و پدر مادرها رو واسه هم نگاه داره. خدا یک در دنیا، هزار در آخرت خیرتون بده.
دوستتون دارم، خوش بگذره، به امید دیدار
March 21st, 2013 at 8:29 am
۱- عیدت بازم مبارک.
۲-تمام هفته رو زندگی میکنم به عشق پنجشنبه ها ساعت شش و نیم که کلاس زومبا دارم. چهار پنج جلسه اولش شاید جالب نباشه اما وقتی استپها رو یاد میگیری کلاس زومبا میشه یک ساعت رقص شاد هماهنگ با ۲۰ ، ۳۰ نفر دیگه، با تحرک خیلی بالا، با شاد ترین ریتم های لاتین.
۳- خوش به حال خودم که تلویزیون ندارم و با این برنامهها شکنجه نمیشام!
۴- دلم آب میشه وقتی از کوالا خانومت حرف میزانی …
(این بهنویس چرا لهجه داره امروز؟؟؟ من فقط یه ا میزنم، اون همه رو ا با کلاه میکنه )