تفاوت زندگی درایران و کانادا
کت بالوی متفکر September 7th, 2003پدر عزیز از من یه سوال کرده بود که به دلیل طولانی بودن و قابل تامل بودن موضوع در چند خط نمی تونستم اونچه که دلم می خواد رو بنویسم.پدر عزیز:
درباره آینده دخترت نمی تونم نظر قاطع بدم. اما اونچه که به عقلم می رسه رو می نویسم.
بچه ها در اینجا بسیار آزاد هستند و والدین نمی تونند مثل ایران روی اونها تسلط زورکی داشته باشند. در ایران قانون تو رو محق می دونه که برای بچه ات تصمیم گیری کنی. اما در کانادا هیچ قانون و مرجعی برای این کار تورو حمایت نخواهد کرد. در بدترین حالت ممکنه بچه دوست دختر یا دوست پسرش رو بیاره خونه. برند توی اتاق خواب و تو هم اجازه نداری که به اون پسر یا دختر کوچکترین چیزی بگی. بچه می تونه که هر زمان اراده کنه از خونه بره بیرون یا بیاد خونه و قانونی تورو برای منع بچه حمایت نمی کنه. ممکنه دختر بیاد و به راحتی به والدین اش بگه که داره بچه دار می شه و والدین نمی تونند چیزی به دختر یا به پدر بچه بگند.اما…
همیشه برای اون دختر یا پسر راه برگشت هست. برای دختر حتی بهتر است چون که خرج بچه رو پدر بچه باید بده و دختر به عنوان مادر مجرد می تونه کمک از دولت بگیره. اما نگهداری از بچه معمولا به عهده مادر بچه می افته. باز هم نکته خوب اینه که جامعه اون دختر رو طرد نمی کنه چون که این مسئله اینجا جاافتاده.
اما اگر از این فراتر بره ممکنه بچه اعتیاد پیدا کنه. این خطر در ایران هم وجود داره. اما از این جهت که اینجا کنترل کمتری رو بچه ها هست نگرانی والدین بیشتره. به نظر من مهمترین مسئله که حتی از بچه دار شدن بدون ازدواج هم مهم تره همینه. به علاوه “گنگ” ( دسته های خلافکار) هایی که نوجوانان درست می کنند و دست به جرم و جنایت های ناشی از عصیان های نوجوانی می زنند.
این ها بدترین سرنوشت هایی هست که برای بچه ها ممکنه پیش بیاد. منحصر به خانواده های خاصی هم نمی شه. در هر خانواده ای با هر تحصیلات و شجره نامه ای ممکنه پیش بیاد که البته در خانواده های سطح پایین و سیاهپوست ها و چینی ها این آمار بیشتره و در خانواده های منسجم و با تحصیلات خوب و رده بالا این آمار کمتر است.
از طرف دیگه بچه هایی هستند که بسیار خوب و درسخوان هستند. دنبال کار و درس و ورزش و زبان یاد گرفتن می رند. اما این دلیل نمی شه که فرضا night club نرند و یا دوست دختر و دوست پسر نداشته باشند یا تا زمان ازدواج پیش پدر و مادر زندگی کنند.هر نوجوانی اینجا night club می ره. دوست پسر یا دختر داره, و ممکنه (نه لزوما) تصمیم بگیره که از والدین جدا شه و زندگی مستقل داشته باشه یا این که با دوستانش یا دوست دختر یا دوست پسرش بره مسافرت. تمام این موضوعات اینجا کاملا طبیعی است. همکار من یه پسر است که در دانشگاه تورنتو کامپیوتر خونده. کار خوب داره. دوست دخترش هم بسیار خانم است و تکنیسین آزمایشگاه است. اما همیشه با همدیگه می رند مسافرت. پسر 26 ساله و دختر 27 ساله است. دوسال هم هست که باهم دوستند.
دختر دوست مامان من که الان 15 سال است در آمریکا زندگی می کنند پزشکی می خونه اما هر سال با دوست پسرش می رند پاریس و اروپا و جاهای مختلف دنیا و این دختر که الان 23 ساله است 4 ساله که جدا از خانواده زندگی می کنه.ویلن می زنه و دختری بسیار خوش اخلاق و خانواده دوست هم هست. پس بدون که زندگی در خارج از کشور این ملزومات رو هم داره. اگرچه که ممکن هم هست دخترت تا ابد هم پیش خودت زندگی کنه و دختر گل و ناز باباش باشه.
من خودم ترجیح می دم اگر دختری دارم در کانادا بزرگش کنم چرا که تمام زندگیش وابسته به یک مرد نخواهد بود و می تونه در زندگی طعم استقلال و زندگی مجرد رو بفهمه و رشدی مستقل از خانواده پیدا کنه. البته اول به هر زوری شده می کنمش توی دانشگاه و بعد بهش این امکان رو می دم که بره و دنیا رو ببینه و مرد رو بشناسه. راههای جلوگیری رو هم کاملا براش توجیه خواهم کرد.
و اما زندگی در اینجا به خصوص اوایلش بسیار سخته. وقتی میای دیگه کسی خانواده و شجره نامه تورو نمی دونه. تو یه آدم ایرانی هستی با کشوری که خیلی ها فکر می کنند ساکنین اش شتر سوار می شند. کسی رو نمی شناسی و برات سخت خواهد بود که کار پیدا کنی. اما اگر کاری مثل فروشندگی و پیتزا دلیوری هم بگیری کسی بهت بد نگاه نمی کنه. هر کاری که شرافتمندانه باشد بدون نگرانی می شه در اینجا گرفت. که البته پولش به خوبی پول کار حرفه ای نیست. زبان مشکل بزرگی است که هر چه در ایران پایه اش رو قوی کنی بهتره. اما حتی اگر در ایران بشی شکسپیر بازهم که بیایی اینجا به 6 ماه تا سه چهار سال نیاز داری که بتونی خوب حرف بزنی و بفهمی.پیدا کردن کار حرفه ای خودت هم ممکنه بین دو هفته تا تمام عمر طول بکشه. در بدترین حالت ممکنه مجبور بشی بری دوباره درس بخونی و تازه بعد از درس خوندن بفهمی که باز هم بهت کار نمی دن و بری باز هم توی یه فروشگاه کار بگیری و تا آخر عمرت فروشنده بمونی. اما این حالت کمتر پیش میاد. معمولا میلیونر نمی شی اما در یه حد نسبتا متوسط می تونی قرار بگیری. اگر هم شانس بیاری یا پشت کار و اراده داشته باشی بعد از 6 ماه تا سه سال به شکل معمول باید بتونی جای خودت رو پیدا کنی و گلیم خودت رو بیرون بکشی.
از نظر روحی بدترین حالت بی تصمیمی و افسردگی و نارضایتی است که بسیاری از ایرانی ها بهش دچار می شند. افسوس وضعیت ایران شون و راحتی شون رو می خورند. یه دسته هم که همیشه و در همه حال ذاتا ناراضی به دنیا اومده اند و از دنیا می رند.
آخر از همه از دید کلی اگر نگاه کنی و اگر کتاب های رمان رو ورق بزنی می بینی که در اروپا و آمریکا سیر تاریخی زودتر طی شده. و خوشمون بیاد یا نه همیشه از نظر تاریخی از ما حداقل 200 سال جلوتر بوده اند.
من با تمام عشقی که به ایران دارم اگر شب رو در مترو هم بخوابم به ایران بر نخواهم گشت. حداقل در کشوری زندگی می کنم که آخرین مجازات اعدامش حدود 40 سال قبل اتفاق افتاده و برای جون شهروندانش ارزش قائله وجامعه به خاطر هر اشتباهی آدم رو به باد بزرگترین تنبیه ها نمی گیره.
من کانادارو خیلی دوست دارم اما این مربوط به روحیات و شرایط خودمه. بچه ای هم اگر داشته باشم امکان نداره در ایران بزرگش کنم چون استقلال و رشد بچه در کانادا به نظرم به تمام مطیع بودن بچه در ایران می ارزه. سعی میکنم ارزش هارو به بچه انتقال بدم اما اهل اعمال زور از طرف خودم و تحقیر و محدودیت و فشار از طرف جامعه نیستم.
ولی هر کسی دیدگاه خودش و ارزش ها و نظرات خودش رو داره و البته بسیار قابل احترامه. از طرف دیگه لزوما تمام حرف های من درست نیست. هر کسی از یه بعد نگاه می کنه. در ضمن من و تو ممکنه به یه شی نگاه کنیم و هر دو بگیم این زرده. من بگم چون این زرده من دوستش دارم و تو بگی چون زرده من بدم میاد. این دلیل بد بودن زرد یا بد بودن من یا بد بودن تو نمی شه. قسمتی از هر نظر به سلیقه شخصی و نه حتی منطق مربوط می شه.
خلاصه کلام که من کانادا رو دوست دارم. اما مامان من فرانسه رو دوست نداشت. در صورتی که من و بابام عاشق فرانسه بودیم. و من هیچ وقت از کول مامانم پایین نیامدم که چرا فرانسه زندگی نکرد که منی که عاشق زندگی خارج از کشور بودم مجبور شم مشقت بکشم تا زندگی ام رو منتقل کنم به خارج از کشور.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
November 30th, 1999 at 12:00 am
چرا به روز نمي كني
November 30th, 1999 at 12:00 am
nasre kheili sade va ravni darid ,tabrik migam.
benazare man har ki az
dastesh miad baiad vel kone az Iran bere,chon iRan yek keshvar badbakht va vamunde ast ke por az tabiz ,dorugh va nejhad parsti ast.
benazre man Iran
keshavre bimar va dar hale margist .
in pedar ham baiad be fekre nejate bachehash az iran dar hal marg bashe na chize digari.
shad bashid
September 7th, 2003 at 3:47 pm
nemidonam chi bayad begam !
intori bashe man shayad aslan natonam onja bodano tahamol konam !
September 7th, 2003 at 4:51 pm
و يک چيز، کت بالو جان
؛
کسي که از اجبارهاي جامعه ي ايراني گريخته و باور دارد “استقلال و رشد بچه در کانادا به
نظرم به تمام مطیع بودن بچه در ایران می ارزه” چگونه حکم مي کند فرزندش به زور دکنگ هم که ش
September 7th, 2003 at 5:13 pm
كت بالوي عزيزم
خيلي از چيزهايي كه نو
شتي درست هست ولي خيلي چيزهاش هم احتياج به يكي دو خط توضيح داره! الان ميخواد برام مهمون
September 7th, 2003 at 5:21 pm
دیوونه جون سلام
پدر, پدر من نیست. پدر
یه دختر کوچولوی دیگه است. آدرس وبلاگش هم که توی لینک هست.
بهت خوش بگذره
September 7th, 2003 at 6:35 pm
با 99% موافقم با 10% بقيه هم وقتي قليون ديو
September 7th, 2003 at 10:36 pm
کتبالو
جان با بخش بزرگی از نظراتت موافق هستم.
راستی دیگه برنامهی دور هم بودن نمیذارین؟ (ال
September 7th, 2003 at 10:42 pm
سلام. اينجا هر بچه اي بد در نمياد و ه
ر بچه اي هم خوب و درس خون در نمياد. خيلي بستگي داره كه ريشه اين بچه در چه نوع خانواده اي
September 8th, 2003 at 12:30 am
سلام.
از لط
ف کت بالو و گل آقا بسيار ممنونم.. خيلی لطف کردين (-:
September 8th, 2003 at 12:58 am
من با هموط
ن موافقم. کت بالو جان دستت درد نکنه که به این تفصیل توضیح داده ای.
September 8th, 2003 at 2:24 am
خيلي ممنون كه اينه
مه وقت گذاشتي و اينا رو گفتي…
خيلي ممنون كه دفعه پيش هم كه من سئوال كرده بودم يه عالمه
جواب مفيد دادي…
من شما رو نميشناسم… دلم هم نميخواد به حريمتون بي اجازه قدم بذارم كه
ناراحت بشين خداي ناكرده…
ولي احساسم اينه كه يه دوستي دارم كه خيلي چيزا ميشه ازش پر
سيد و اونم بي شائبه جواب ميده…
بازم ممنون
September 8th, 2003 at 5:58 am
عزيزم ا
ينجور که من ميبينم خطر پيوستن به گروههای اشخاص ناباب، فراری شدن و معتاد شدن بچه ها در ا
يران بيشتره تا طرفهای ما…
اون آزادی بچه ها هم بستگی به نوع تربيتشون داره. اگه پسر
يا دختری به والدينش احترام بذاره چنين کارهايی رو بدون اجازه و تأييد والدين نميکنه، و آ
وردن دوست دختر به خونه بر خلاف اجازه و نظر والدين در فرهنگ اينجا هم کار شايسته ای نيست،
گيرم که از يه سن مشخص نشه به طور قانونی جلوش رو گرفت.
ولی به طور کلی با حرفهات موا
فقم.
September 8th, 2003 at 10:48 am
به نظر من اصلا نميشه اينجا را با ايران مقا
يسه كرد و دليلي هم براي اين كار وجود نداره . دنياي اينجا و دنياي ايران خيلي خيلي با هم ف
September 8th, 2003 at 12:13 pm
من هم فكر ميكنم ما نمي
تونيم با هم مفايسه كنيم. ولي بهر حال مهاجرين در هر جا اين كار رو ميكنن و ما هم از اين قا
عده مستثني نيستيم . درست مثل اويل كه اومديم هر خريدي كه ميكرديم تبديل به ريال ميكرديم و
مقايسه ميكرديم كه گرونه يا ارزون و همه هم ميدونستيم كه مقايسه درستي نيست. ارزشها و است
September 8th, 2003 at 1:32 pm
سلام… هر چي ب
September 9th, 2003 at 8:48 am
سلام … خیلی
جالب … من هم موافقم که در غرب بهتر ميشه بچه بزرگ کرد … و اینکه بچه امکان داره به راه بد
بره در ايران هم هست، اما اینجا فرست و امکانات کمک کردن هم بهتره …
ببحشِد که دير جواب م
يدم: اين همکاريها هميشه بوده و به دين و ملت ربطی نداره (اونها میخواهند اينو به خورد ما ب
دهند و ما را از هم توسط دين، قوم و نژاد و …. جدا ميکنند و از اين دعوای ما برای سود خود و ا
ستفاده از فرصت برای حکومت بر ما استفاده ميکنند)
یعنی در بيرون آلمانی و یهودی و آمريکا
يي و مسلمان و … بجان هم مي اندازند و در پشت پرده اون اسلحه فروش مسلمان و اون بانکدار یه
September 10th, 2003 at 4:08 am
کلي وقت مي شد کامنت ند
September 10th, 2003 at 8:13 pm
من هم فکر می کنم مهمترين حسنی که اينجا د
September 11th, 2003 at 1:54 am
سلام بر
كتبالوي عزيز,
سيستم نظر سنجي من مدتهاست كه بازي در ميآره ولي ظاهراً حالا راه افتاده.
September 11th, 2003 at 7:15 am
سلام . ماشالا ماشالا به
این پنجه ها من که نمیتونم هر روز یک مطلب به این بلندی بنویسم . الان مدتی باید یک مقاله را
تایپ کنم بدم برای چاپ & همه کارهاش شده بجز تایپش . راستی من 25 sep دارم میام اگر چیزی خوا
ستین برام یک email بزنید.
September 12th, 2003 at 6:21 pm
.
September 12th, 2003 at 7:51 pm
سلام سلام به بالو کتی جان
این موضوع مطرح شده ات رو خیلی خیلی دوست
دارم.
حرف هایی که هزار بار خودم تو ذهنم نوشتم ولی در بلاگ نه.
ممنون
September 24th, 2003 at 7:43 am
سلام به دوستان ایرانی خودم
من مازیار هستم و می خواهم از ایران به کانادا بیام
چون میبینم اینجا جز خاک و مردمونش
چیزی برای
موندن و رشد کردن نداره.خوب میخواستم در مورد
پیدا کردن کار و خونه و… در ا
December 5th, 2003 at 10:50 am
به نظر ما کانادا خیلی
خوبه ولی امدن به انجا مشکله من26 سال دارم و این کارها را بلدم رایانه ونقاشی ساختمان لطفا
من را راهنمایی کنید
January 13th, 2004 at 7:33 am
سلام دوست خوب
قشنگ حرف میزن
ی
من بطور اتفاقی اینجا رو پیدا کردم راستش برای تحصیل تو کانادا جستجو میکردم
میخوام
الکترونیک یا کامپیوتر برای لیسانس بخونم اگه بتونی در مورد دانشگاهها و قیمت و خرج زندگی
راهنمایی ام کنی کمک بزرگی کردی
من دیپلم الکترونیک دارم
ممنونم
March 10th, 2004 at 2:45 am
کتبالو
جان سلام – امیدوارم که در رسیدن به همه اهدافت موفق و پیروز باشید – وبلاگ من هم تقریبا با
موضوع وبلاگ شما یکی هست البته هنوز کاری انجام ندادم و بقول معروف در دست ساختمان هست . در
هر صورت میتونید بزودی از وبلاگ من هم دیدن بکنید و نظرات استادانه خودتونو برام بفرستید .
نمیدانم شما در کجای کانادا هستید ولی من در ونکوور زندگی میکنم و موضوع وبلاگم رو از این
زاویه یعنی West Coast شروع خواهم کرد . سعی دارم مشکلات و معضلات و بعضا موفقیتهای ایروونیهای
شهر خودمونو بیان کنم و میدونم در ایران کسانی هستند که مشتاقانه بدنبال این هستند که وا
قعیات زندگی مهاجرین رو بدانند.
نکته دوم اینه که من نفهمیدم معنی کتبالو چیه؟ اگر وقت
کردید برام بنویسید . ممنون
BLACK ICE
April 8th, 2004 at 6:48 am
اینجا رو رد سرچ شرایط زندگی
در کانادا پیدا کردم…جالب نوشتی…میتونی راهنماییم کنی؟؟
April 13th, 2004 at 5:31 am
سلام
من وبلاگ شما رو اتفاقی (
وقتی داشتم درباره شرایط تحصیل تو فرانسه سرچ می کردم) پیدا کردم.
از حرفاتون مشخصه اطلا
عات زیادی درباره ی زندگی در کانادا دارین .
اگه درباره ی ادامه تحصیل در فرانسه چیزی م
یدونین لطفا بنویسین ( چون تقریبا هیچ چیز بدرد بخوری پیدا نکردم) . من دانشجوی کارشناسی ن
August 19th, 2004 at 6:39 am
ببینیدچی میگم
اینوبدونیدکه
هرکاری که تو کانادای می خاهید انجام بدین توی ایران هم میشه!
اینو جدی مگمواینقدر خودت