سوشی
ماجراهای کت بالو و خودش September 18th, 2003دیروز یه ناهار کاری باید می خوردیم و میزبان رستوران سوشی رو پیشنهاد داد.
این رستوران غذاهای مخصوص ژاپنی ها رو داره و به طور کلی به سبک چشم بادومی ها است. غذاهای این رستوران هم معمولا ماهی و سایر جانوران دریایی است.
موضوع خوبش این بود که بالاخره غذا خوردن با اون چوب ها رو یاد گرفتم چون چیز دیگه ای نبود که باهاش غذا بخورم. دومین موضوع خوب هم این بود که فهمیدم غذای سوشی غذای موردعلاقه من نیست.
ازش بدم نمیاد ها. بد نیست. اما فرضا بین چلوکباب و سوشی مسلما چلو کباب رو انتخاب می کنم.
مامان نیلو هم در باره موهای چینی ها نوشته بود. من هفتاد سال دلم نمی خواد موهام مثل چینی ها باشه. اصلا فکر نمی کردم کسی دلش بخواد موهاش مثل موهای چینی ها باشه. اون هم مامان نیلو که به گواهی بنده موهای خیلی خوب وقشنگی داره.
درضمن خانم ها, دنبال شوهر لهستانی و ویتنامی و چشم بادومی نرید که به تصدیق من از شوهر ها ی ایرانی بدتر هم هستند.
این گل آقای ما با این که ایرانی است اما تا به حال بهترین شوهری بوده که من در تمام دنیا دیده ام.
این مارتین خر که لهستانی است خیلی دید احمقانه ای نسبت به زن ها داره. من که ترجیح می دم اصلا باهاش در این مورد حرف نزنم چون که مسلما دعوامون خواهد شد. ویتنامی ها و چشم بادومی ها هم که جای خود دارند. البته مسلما خوب هم بین شون پیدا خواهد شد که من هنوز ندیده ام.
برای دختر خانم های شوهر نکرده بنده یه الگو از گل آقامون می گذارم روی وبلاگ. این الگو رو می برین, آقا پسر موردنظر رو می اندازین روی الگو. هر کسی بهتر با الگو منطبق شد, معطلش نکنین و با گارانتی 100 ساله بنده بلافاصله به همسری ایشون در بیایید که ضرر نمی کنین.
همین دیگه
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
September 18th, 2003 at 10:03 am
اولا كه خدا به فريادت برسه با اين نوش
ته ات . من كه از ترس ديونه بخاطر نوشته تو ميرم تو هفت تا سوراخ و تا مدتها آفتابي نميشم.
September 18th, 2003 at 10:04 am
ا
یده خوبی بود فقط نفهمیدم آقا پسر موردنظر رو می اندازین روی الگو یا الگو رو می اندازید ر
وی آقا پسر؟ 🙂
September 18th, 2003 at 11:03 am
اولا من یکبار سوشی خوردم هنوز که هنوزه بوی ماهیه از سرم نرفته بیرون و
دیگه هم نمی خورم حتی اگه شده گشنه بمونم.
دوما از طرف خودم و همه شوهر های گل ایرانی که ا
ینقدر خانمهاشون تعریفشون رو می کنند از همه شما سپاسگزارم.
September 18th, 2003 at 11:41 am
منم اولين بار که سو
شي و ساشيمي خوردم نه بدم اومد و نه خوشم. ولي بعد هر چي بيشتر خوردم بيشتر بهش علاقمند شدم
و كم كم معتاد شدم. حتی گاهي به چلوکباب هم ترجيحش ميدم. البته به رستوراني که ميري خيلي ب
ستگي داره. پيشنهاد ميکنم يکبار ما آدمهاي خيلي با حال بريم سوشي خوری.
September 18th, 2003 at 12:02 pm
سلام … دفعه د
يگر رفتيد رستوران ژاپني، پل و کباب بگيريد … اينقدر خوشمزه هست … البته به اندازه ما پلو
نميدهند ، بجای يک ديس بزرگ يک کاسه کوچک، و سيخ کبابشون هم کوچک هست اما خيلی خوشمزه و ان
واع اقسام زياد ….
September 18th, 2003 at 12:03 pm
پلا … پل اشتباهی بود ؛-)
September 18th, 2003 at 12:32 pm
والا من خیلی دلم میخواد یکبار سوشی
رو امتحان کنم. ولی هنوز جرات نکردم 🙁 در ضمن هربار میریم یکجایی و من هوس میکنم که غذای ت
September 18th, 2003 at 12:48 pm
فكرش رو بكن، وقت نهار ش
كم گرسنه اين لاگ رو بخوني. زخم معده گرفتم با اين تعريفهاتون. من رفتم نهار اما نه سوشي
September 18th, 2003 at 1:30 pm
kheili hal dad ! kashki yeki dar morede ma in sohbato kone
! neveshteye akharamam bebini khoshala mikoni aziz
September 20th, 2003 at 1:21 am
سلام
اون م