کت بالوی بزرگ!!
ماجراهای کت بالو و خودش December 9th, 2003کت بالو چند سالشه؟ حدود سی سال. یه ذره کمتر فرض کن.
قبلا ها چند سالش بوده؟ از هیچی شروع شده و به 29 سال رسیده. یه ذره بیشتر فرض کن.
حالا چه فرقی کرده؟ هیچی. یه ذره کمتر فرض کن.
کتبالو خانم از روزی که یادش میاد تراش و پاک کن و مداد سیاه و مداد قرمز و خودکار و جامدادی و …گم میکرده. آخرین بارش هم امروز بوده. دیروز این آقا جیمی یکی یه یو اس بی فلش مموری (به.. چه معجونی) خیلی خوشگل و ناز خریده و داده دست این کوچولوهای تیم که تیپ شون تکمیل بشه و بهانه ی اسباب بازی جدید نگیرند. اونوقت یکی از این کوچولوهای مامانی که اسمش کت بالو است همین امروز بعد از نصب همون معجون روی کامپیوترش نگاه کرد که در این معجون رو از روی میزش پیدا کنه و برداره. اما در یو اس بی فلش مموری درست مثل همون مداد سیاه و مداد قرمز و تراش 5 سالگی اش از روی میز غیب شده بود. فقط خدا می دونه در این مموری الان کجاست. هر جا که هست مسلما یه جا نیست و متاسفانه اون یه جا درست همون جاییه که این دره باید باشه.
بعد دوباره کت بالو خانم از روزی که یادش میاد اتاقش و همه ی وسایلش اینقدر به هم ریخته بوده اند که جیغ همه ی دنیا رو در می آورده اند. دوستان کت بالو همیشه می گفتند که آدم وقتی توی اتاق کت بالو راه می ره باید مواظب باشه که پاش رو کجا می گذاره وگرنه سلامت رسیدنش از اینور اتاق به اونور اتاق محاله. یه بار هم که یه دوست کت بالو شب رو خونه ی کت بالو مونده بود گل آقا که اونموقع دوست پسر کت بالو بود با جدیت ازش پرسید کف اتاق کت بالو که یه وجب هم جای خالی پیدا نمیشه. نکنه تو زیر تخت کت بالو خوابیدی. حالا خونه ی کت بالو معمولا مرتبه. یعنی روزهایی که گل آقا خونه نمونده باشه معمولا خونه مرتب می مونه . اما میز کار کت بالو خانوم رو بیا و ببین. اینقدر کاغذ و ابزار کار و ماشین حساب و پوشه و کلاسور و شیر مرغ و جون آدمیزاد اونجاست که حال خود کت بالو خانم داره بد می شه. اینجا موسساتی هستن که میان و اتاق یا خونه یا محل کار رو مرتب می کنند. توی فکرم به یکی شون زنگ بزنم و بگم بیاد میزم رو جمع کنه. شک دارم اونها هم کاری از پیش ببرند البته. به هر صورت شاید این دوتا موضوع بالایی و پایینی یه جورایی به هم ربط داشته باشند. اگه میزم اینقدر شلم شوربا نبود احتمالا دره هم گم نمی شد. فکر کردم شاید افتاده باشه زیر میزم اما زیر میزم از روی میزم هم شلم شوربا تره.
برای پیدا کردن اون دره دو تا راه وجود داره. یکی این که چهار دست و پا روی زمین کف شرکت راه برم و بگم “شیطون پات و بستم. تا نبستم بده دستم” و یا این که بخت دختر شاه پریون رو گره بزنم و بگم “بستم. بستم. بخت دختر شاه پریون رو بستم.” تا دره پیدا بشه که بعد بشه بخت دختر شاه پریون رو باز کرد.
برای مرتب شدن میزم هم تنها راه موجود اینه که بشم “مری پاپینز” و واستم کنار و یه بشکن بزنم درست جلوی پای آقا جیمی. بعد همه ی کاغذ و خرت و خورت ها یهو جمع بشن و صافکی برند سرجاشون.
کاش کوچک موندن کت بالو فقط منحصر به همین موارد بالا بود. در موارد خیلی زیاد دیگه ای هم کت بالوی 30 ساله هنوز 5 ساله و 10 ساله و 15 ساله است.
پس من کی بزرگ می شم آخه؟ یکی بیاد من رو بزرگ کنه لطفا. جدی جدی دیگه خسته شدم.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
December 9th, 2003 at 9:46 pm
خانم خانما چرا بزرگ ب
December 9th, 2003 at 11:24 pm
کت بالو جون.ديگه آهنگ برا نوشته هات نم
يذاری. راستی پرسيده بودی کجا زندگی ميکنم. من آمريکام
December 10th, 2003 at 1:09 am
منم هنوز بزرگ نشدم و دليلشم ميدونم. به ا
ون گل آقا بگو کمتر لوست بکن تا بزرگ بشی. 🙂
December 10th, 2003 at 2:17 am
منم هر کاری می کنم
December 10th, 2003 at 3:56 am
ها ها منم تو حواس پرتی دست کمی از خودت ندارم. وای خدا همه اش خدا رو شکر میکنم که کاری م
یکنم مثلا طراحی موشک های ناسا نیست . والا اکه کسی حواسش نباشه فضانوردها توی فضا خالیشون
میشه : به خانوم دانشمند یادش رفته فکری برای دست به آب اون بدبختاه بکنه…! بزرگ نشه جونم 🙂
میخوای چیکار! راستی یک فلش مموری ها یی اومده ساعت هست می بندی دستت دیگه هرگر هیچیش گم ن
میشه . من هم که مثل خودتم از اون ها میخوام بگیرم . البته اکه ماییم ۱ راه پیدا میکنیم یه ج
December 10th, 2003 at 5:13 am
همه کارتونا و فيلما رو گفته بودی!
کلمه کليدی کمد آقای ووپی جا افتاده بود
December 10th, 2003 at 8:04 am
عجب دوست ننری داريم ما ! همش زير سر
اين گل آقاست… آخه گل آقا جون بذار يه ذره اين کتبالو روی پای خودش وايسه …
December 10th, 2003 at 9:22 am
…. يعنی .حه
کتبالو خانم؟. من هر وقت ميام اين .حا. شما در حال خدا حافظی هستی؟. نمی فهمم.///
December 10th, 2003 at 9:34 am
کتی جون،
برای چی بزرگ بشی، وقتی قراره بعدش دوباره بچه بشيم؟ اينجوری بيشتر هم خوش ميگذره… خوش ب
December 10th, 2003 at 10:15 am
يعنی بزرگ شدن به ا
ين چيزاست؟ گمون ندارم ها! اگه اينجوريه من بايد سنم منفی باشه 🙂