بی “خود”
کت بالوی متفکر December 14th, 2003“خود” م را کشته ام
به هر سو می کشانم
هیکلی بی روح را
تکه گوشتی
با نام بیولوژیک قلب
هدایت ترافیک گلبولهای سفید
و گلبول های قرمز در رگهایم را
با موفقیت عهده دار گشته است
عشق به شکلی نوین
در قلب بی “خود” ام
جلوه گر خواهد شد
در گونه ی جدید زندگی
می توان پر افتخار
پر غرور
بی “خود”
در چشمان همه ی کودکان دنیا
شادان و بی گناه
نگریست و
مدتها خیره شد
خود را بر محراب یک عشق معتقد
بی رحمانه سلاخی کرده ام
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
November 30th, 1999 at 12:00 am
چه زیبا بود عزیزم…
December 14th, 2003 at 2:08 pm
زيبا بود. مست
باده عشق باشيد سرخ سرخ
December 14th, 2003 at 2:21 pm
سلام کتی جون
از نوشته رسم عاشقی ات خيلی
لذت بردم.
خوش باشيد. در پناه خدا.