خیانت در زناشویی -قسمت اول-
کت بالوی متفکر December 16th, 2003بعد از خوندن مطالبی که نیلوی عزیزم توی وبلاگش نوشته بود و با توجه به علاقه ی وافری که به اظهار نظر دارم و این که مسئله ی خیانت در خانواده ها به دلایلی از سال ها سال قبل خیلی فکر من رو به خودش مشغول می کرد و یکی از چیزهایی هست که خیلی توی زندگیم بهش فکر کرده ام, نتونستم در موردش ننویسم.
اول نظرم رو در مورد خود پدیده ی خیانت می گم و بعد عکس العمل و واکنشی که خودم نشون خواهم داد در صورتی که با این مشکل در زندگیم روبرو بشم.
اول این که در کشورها و جوامع سنتی (که شکلی از این سنت هم مذهب هست ) خیانت در مورد مرد به شکلی دیده و قضاوت می شه و در مورد زن به شکل دیگه. در بیشتر موارد خیانت در باره مرد اصلا تعریف نمی شه و از طرف مذهب و سنت و بنابراین جامعه و خانواده این حق مسلم او دونسته می شه که به منظور تصرف هر زنی که خواست, به این شرط که زن صاحب قبلی نداشته باشه سعی و تلاش کنه. نمونه ی این مسئله قوانین بدیهی اسلام و یهود هستند. نمی خوام نوک پیکان رو به طرف مذهب بگیرم. درتمام جوامع و دوران های تاریخی که مرد قدرت اقتصادی و مالی رو در خانواده در دست داشته همین بوده که البته بعد هم به شکل قانون دینی در اومده. باز هم می بینیم که در خانواده هایی که اختلاف طبقاتی و مالی مرد و زن زیاده مرد خودش رو کاملا محق می دونه که در صدد تصرف هر زنی که خواست و به هر شکلی بر آید. در دفاع از آقایون بگم که در شرایط مساوی به نظر من بانوان خیلی هم بدتر رفتار می کنند. این جزو خلق و خوهای نکوهیده ی انسانی هست که فقط به خودش و خودخواهی خودش فکر کنه و در شرایطی که نفر بهتری براش پیدا بشه, صرفنظر از این که نفر قبلی با تمام توان براش انرژی صرف کرده یا این که کوتاهی کرده, بره سراغ موقعیت بهتر و شاید حتی نه بهتر که فقط متنوع تر و بیشتر.
دوم این که بانوان محترم به علت عواقب بسیار سختی که ازسوی جامعه و قوانین براشون پیش می اومده -و مسلما نه به خاطر عشق به اخلاقیات- کمتر به طرف خیانت رفته اند و یا این که حتی به خودشون اجازه داده اند که این فکر رو بکنند و این رو حق خودشون بدونند چنانچه آقایون در طول تاریخ می دونسته اند. به عبارت دیگه می خوام بگم که کمابیش و نه صد در صد خانم ها و آقایون در اخلاقیات و خلق و خوی انسانی, خوب یا بد مثل همدیگه هستند. کما این که در جوامعی مثل اروپا و آمریکا که سعی می شه -و هنوز صد در صد تحقق نیافته- خانم ها و آقایون در برابر جامعه و قانون در جایگاه مساوی بایستند آمار خیانت تقریبا در هر دو طرف یکی هست.
در مورد اونچه که افراد رو به طرف خیانت سوق می ده به نظر من دو چیز از عوامل مهم هست. یکی خود اون فرد -که عامل مهم تر هست- و دیگری همسر و شرایط خانوادگی اون فرد. مسلما اگر کسی کاری رو انجام بده با توجه به عنصر اراده و اختیار که به تصدیق همه -احتمالا غیر از فلاسفه!!- در همه وجود داره مسئول اصلی اون کار خود اون شخصه. به عبارتی قبل از هر عامل بیرونی, یه سری عوامل درونی هست که باعث می شه شخص به خودش اجازه ی خیانت رو بده. در این مورد دوباره بر میگردم و حرف می زنم. دومین چیز عوامل بیرونی هست که اغلب ما به عنوان دلیل برای خیانت بیان می کنیم. مثل این که توی زندگیش اونچه رو که می خواد نگرفته و جای دیگه می خواد پیدا کنه.
خیلی از افراد-خصوصا به دلایلی که قبلا گفتم, آقایون- هستند که خودشون رو همیشه و همیشه محق داشتن چیز بهتر می دونند. این چیز بهتر می تونه خونه, ماشین و …همسر باشه. گاهی حتی همسر رو نشونه ی پز می دونند. یا خودشون رو محق داشتن هر چیزی که خوششون بیاد و در حد توانشون باشه می دونند. درست مثل قانون چند همسری در صورتی که استطاعت مالی وجود داشته باشه. این یکی از همون دلایل درونی هست که قبلا هم بهش اشاره کردم. یکی دیگه از دلایل درونی به نظر من نیاز به تایید داشتن از اطراف و اطمینان از اینه که هر کسی که اونها بخوان مال اونها می شه , تاییدشون می کنه و در هر حدی که بخوان دوستشون خواهد داشت. که در شکل دیگه و با بدترین کلام این رو عقده ای بودن یا با کلمه ی مودبانه تر عدم اعتماد به نفس, یا از دید دیگه و به شکل تغییر یافته تر, نیاز به تایید شدن می گن. بازهم تاکید می کنم در شرایط مساوی و در جوامعی که زن و مرد از دید قانون و جامعه در جایگاه یکسان تری قرار دارند این کفه به طرف زن هم سنگین تر می شه. به همین دلیل هم هست که در بسیاری خانواده های ایرانی اعتقاد درست یا غلط بر این مبنا هست که وقتی خانواده ایرانی به غرب می ره از هم می پاشه. که البته خودش حسابی جای بحث داره.
دلایل بیرونی چیزهایی هست از جمله توجه نگرفتن از طرف مقابل,مورد عشق واقع نبودن, آرامش نداشتن در محیط خانواده, مشکلات مالی, سردی جنسی طرف مقابل, و خیلی خیلی چیزهای بی شمار دیگه که هر کدوم می تونه دلیل – و خیلی اوقات بهانه- برای خیانت کردن باشه. نظر شخصی من اینه که در چنین مواردی دو طرف باید به یک توافق مشترک برسند. که البته باز هم حسابی جای بحث داره که خیلی خلاصه توضیحش می دم.
گاهی اوقات طرف مقابل چاره ای به غیر از زندگی نداره, و بیشتر در جوامع سنتی ای دیده می شه که زن مطلقه تحت هیچ شرایطی در جایی پذیرفته نیست. در بقیه ی جوامع می شه در صدد رفع مشکل بر اومد و مدتی برای داشتن فرد خیانتکار و برگردوندنش به خصوص اگر این فقط یه لغزش و برای یک بار باشه سعی کرد, اما مسلما در دراز مدت زندگی کردن با فرد خیانتکار نیاز به توافق بیشتری داره و مسئله بیش از یک لغزش ساده است. به هر حال مسلم اینه که در بسیاری خانواده ها جدا شدن به این سادگی نیست. هر کسی رو باید در شرایط زمانی و اجتماعی و حتی روحی خودش قضاوت کرد. اما به نظر من در تمام این موارد, شخص خیانتکار هست که روح خودش رو قبل از هر کسی و روح طرف مقابلش و خانواده اش -خصوصا فرزندانش -رو در وهله ی دوم و روح تمام کسانی که باهاشون ارتباط داره رو در وهله ی سوم می خراشه و از بین می بره. طرف خیانت دیده زجر زیادی می کشه و تا حدود زیادی هم به دلیل این که زشتی ها رو می بینه روحش تاثیر می گیره اما مسلما کمتر از فرد خیانتکار خواهد بود.
قسمت دوم این بحث رو بعد پابلیش خواهم کرد که بیشتر به این می پردازم که اگر من با مسئله خیانت روبرو بشم عکس العملم به احتمال زیاد چی خواهد بود و این که چرا دوست ندارم خیانت کنم.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
November 30th, 1999 at 12:00 am
به نظر من اون کسی که توی زند
December 17th, 2003 at 12:15 am
ميگن بزن سرمو بشكون. دلمو نشكون. ب
زن دلمو بشكون غرورمو نشكون. آره آره تحمل ناپذيره ولي بازم عقيده دارم تا توي يه شرايط نب
اشي نميتوني بگي چيكار ميكني.آدم كه جوون تر و سرپاتر باشه راحت همسرشو ترك ميكنه. فكر كن
December 17th, 2003 at 2:26 am
سلام.
اومد
م سلامی عرض کنم و برم.
December 18th, 2003 at 9:48 am
سلام خانمی
خيانت به عقيده من هر نوعش
بده ولی بدترين جيز
دروغ است و من هرگز کسی را که من را واداربه
دروغ گفتن کنه نم
يبخشم.
خيلی دوست دارم مامان فری
May 6th, 2004 at 2:16 am
اسم من شیده است .بر خلاف شوهرم
که مردی بسیار سرد است من زنی حشری هستم.بخاطر سرد بودن شوهرم سکس ما 3 تا 4 ماه یکبار است.هر
کاری هم کرده ام موفق نشدم شوهرم را راضی کنم سکس بیشتر داشته باشیم.من نیاز دارم که هفته ا
ی 3تا 4 بار سکس داشته باشم.من زنی 30 ساله ام وزیبا نیز هستم.برای همین وقتی دیدم در اتش شهوت
میسوزم یک معشوقه پیدا کردم وبا او هفته ای 3 بار سکس دازم. ایا اینکار خیانت است؟به نظر من
که نیست
May 6th, 2004 at 2:16 am
اسم من شیده است .بر خلاف شوهر
م که مردی بسیار سرد است من زنی حشری هستم.بخاطر سرد بودن شوهرم سکس ما 3 تا 4 ماه یکبار ا
ست.هر کاری هم کرده ام موفق نشدم شوهرم را راضی کنم سکس بیشتر داشته باشیم.من نیاز دارم که
هفته ای 3تا 4 بار سکس داشته باشم.من زنی 30 ساله ام وزیبا نیز هستم.برای همین وقتی دیدم در ا
تش شهوت میسوزم یک معشوقه پیدا کردم وبا او هفته ای 3 بار سکس دازم. ایا اینکار خیانت است؟ب
ه نظر من که نیست
May 22nd, 2004 at 3:00 pm
سلام بنظرمن کارشماخیانت نیست فقط دارید خودت
May 25th, 2004 at 6:01 am
کار شما اشتباه است
May 26th, 2004 at 4:42 pm
به نظر ما خیانت در زنآشویی کار بد و غیر قابل
تحملی از جانب زنان نسبت به مردان است و اصولاٌ کون این خانوم شیده رو باید همه بزنن ÷اره
کنن
June 1st, 2004 at 1:45 pm
به نظر من نیست وباید طلاق بگیرند.
July 5th, 2004 at 9:40 am
خیلی بد است
سوره نور را بخوانید
ایمان را
قوی کنید
July 5th, 2004 at 9:44 am
خیانت امری است محکوم از هر طرف که باشد
انس
July 5th, 2004 at 9:46 am
very bad bad
July 5th, 2004 at 9:48 am
خيانت به هرشكل آن ناشايست است
بامحبت مش
كلها حل مي شود
July 9th, 2004 at 3:20 pm
بستگس داره اگه هر دو خیانت کنن یر به یر
خورده میشه :))
August 11th, 2004 at 11:47 am
میگین باید چی کار کنه . به نظره من سعی
کن هیچوقت نفهمه که غرورش بشکنه و …
September 7th, 2004 at 6:08 am
من خیلی حشری هستم مامانم هر وقت میره همو
م دید میزنمش به این میگن خیانت؟
September 9th, 2004 at 3:06 am
به نظر من برای خودت خوش باش و تا می توان
ی برای خودت حال بکن
September 9th, 2004 at 3:09 am
به نظر من برای خودت خوش باش و تا می توان
ی برای خودت حال بکن
September 9th, 2004 at 8:52 am
خیانت زن شوهر خیلی بد است
September 10th, 2004 at 2:23 am
ok
September 10th, 2004 at 11:06 am
خودتان را با خیار ارضاء کنید ولی خیانت
September 12th, 2004 at 6:00 am
منطقی فکر کردن را با اشتباه فکر کردن اشتباه
گرفتی
September 12th, 2004 at 6:31 pm
خدابه دادت برسه
September 13th, 2004 at 4:08 pm
منم همین مشکل رو دارم دنبال یه معشوقه م
ی گردم چون یک مرد نمی تونه دوماه یکبار سکس داشته باشه اگه یه زن خوب پیدا شد دوست دارم به
زنم خیانت کنم
September 13th, 2004 at 11:49 pm
نظری ندارم ولی حاضرم هر کس
از این مشکلا ذاشته باشه کمکش کنم
September 16th, 2004 at 1:52 pm
هر کی دونبال معشوقه میگرده ما در خد م
تیم
September 17th, 2004 at 6:47 pm
خیانت کردن در حق
September 18th, 2004 at 8:29 am
به نظر من انسان نبايد كار غير اخلاقي انجام
September 18th, 2004 at 11:04 am
بدترين و نابخشودني
عمل نزد خدا وعقل و انديشه انسان مي باشد.زوجها بايد نيمه واقعي ومشابه هم باشند.
September 21st, 2004 at 5:26 am
به نظر من ودوستم محمد
آدرس بده هفته ای هفت روز تا هفتاد دفعه در خدمتیم
واییییییییی چه حالییی میدهههههههههه
September 23rd, 2004 at 8:04 am
بعد از ازدواج آدم تازه می فهمه چه خر
یتی کرده و خودشو به یه زن محدود کرده و از یه عالمه خانوم خوشگل و کس درشت محروم کرده .واسه
همین خودشو تحت فشار حس می کنه و خوب مشکلات هم شروع می شن . اولین زن ناجوری هم که به پست ط
October 15th, 2004 at 4:34 am
شیده خانوم برات متاسفم
November 4th, 2004 at 5:00 am
به نظر من یه جای دیگه بد میبینی
November 4th, 2004 at 8:17 am
نثق
November 4th, 2004 at 3:50 pm
به نظر من آدم قبل از ازدواج هر کاری می خواد بکنه
اما نه این که همه چیزشو از دست بده
هنگام ازدواج هم خوب دقت کنه و راجع به چیز هایی که می خواد کمی صحبت کنه
بعد از ازدواج هم وفادار باشه
November 5th, 2004 at 1:45 pm
کاربسیار اشتباهی کردی
November 7th, 2004 at 12:22 pm
شیده جون سلام من میگم تو مقصر نیستی مقصر اون شوهر جاکشته که تو رو نمیکنه میزاره غریبه ها بکنن حیف نیست کسی مثل تو رو نکرد . تو باید زن من میشدی تا طوری میکردمت تا اسم کیر که میومد شصت جای بدنت رعشه میگرفت.
November 7th, 2004 at 4:30 pm
خیانت در زناشویی
عجب حال میده(دخترا رو
November 7th, 2004 at 4:31 pm
خیانت در زناشویی
عجب حال میده(دخترا
رو اغفال کنی)
سعید(ونوس)
November 7th, 2004 at 4:31 pm
خیانت در زناشویی
عجب حال میده(دخترا رو اغفال کنی)
سعید(ونوس)
November 7th, 2004 at 4:35 pm
خدا لعنت كند همه ي
كساني رو كه به
زناشويي خيانت مي كنند.
November 7th, 2004 at 7:17 pm
به نظر من
در جوانی تا توانی کس بکن
اما مواظب باش کیرت فرسوده نشه که فردا حاج خانومت
از دستت نره جای ديگه بدتش ها !
November 8th, 2004 at 4:17 pm
سلام خدمت خانمی
عزیز
دوست دارم به بینمت خوشکل خانوم
November 8th, 2004 at 4:31 pm
jende bodan ke 2khtaro pesar nemishnase kos kose age
bekhare bayad kharondesh kose………….
November 10th, 2004 at 6:42 am
نمي دانم در مقابل کاري که اين شيده خانم انجام داده چي مي توان گفت ولي من نظرم را با يک سوال شروع مي کنم که اگر شوهر خودت عملي مشابه تو انجام مي داد چه عکس العملي در مقابل خيانتي که به تو کرده انجام مي دادي؟ قاعدتاً جوابي نداري که به سوال من بدهي.
مي توان به عنوان نظر کلي گفت که اين عمل بسيار زشت و ناپسند است حالا مي خواهد که انسان در هر شرايطي باشد.
در این مورد صد در صد شیده خانم مقصر است و می بینیم که چه توجیهی هم اورده است . معمولاً افرادی که خیانت می کنند برای اینکه نزد وجدان خود راحت باشند توجیحی می اورند که مثلاً شوهر من از نظر روابط جنسی سرد است .
من می توانم شرط ببندم که این شیده خانم حتماً قبل از ازدواج با افرادی سکس داشته است . چون سکس مثل اعتیاد می ماند و فردی که زیاد سکس داشته باشد دیگر نمی تواند خودش را کنترل کند و به قول شیده خانم فردی حشری می شود.
باید به شیده خانم متذکر شد که چوب خیانت خود را خواهد خورد.
داستان زنی را که به شوهرش خیانت کرده در زیر امده است که من در وبلاگ های دیگر خوانده ام می گذارم تا شما هم بخوانید :
دو روز زودتر ماموريتش تموم شده بود ، يه هفته دوری از خونه و زنش دلتنگش کرده بود . از فرودگاه يه تاکسی در بست گرفت ، توی راه يه دسته گل سرخ واسه زنش خريد . دم در خونه که رسيد ، زنگ نزد چون می خواست واسه زنش سورپرايز باشه . کليد انداخت و در و آروم باز کرد . ساعت ۵ بعد از ظهر بود . درو بست و آروم از پله ها بالا رفت . پشت در يه جفت کفش غريبه ديد . مردونه بود . حالش يه جوری شد . دسته گل رو گذاشت روی زمين بعد کفشاشو در آورد و آروم رفت تو ضربان قلبش تند شده بود . از اتاق خواب صدايی به گوشش خورد . در اتاق بسته بود .
پاورچين رفت جلو و گوشش رو گذاشت روی در .
–… آه … اوه… آخ آخ … يواش … آه
–… جیگر … شل کن … آها جون … چطوره …
–خدای من … وای …آه آه آه وای.. . . . . . . .
عرق سردی به تنش نشست . پاهاش می لرزيد . تکيه داد به ديوار و نشست . سرشو با دستاش گرفت . می خواست نعره بزنه اما اصلا صداش در نمی اومد . چطور ممکن بود . صحنه توی اتاق رو توی ذهنش تجسم کرد ، ديگه هيچی نمی فهميد ، خون جلوی چشماشو گرفته بود . صدای قژو قژ تخت از توی اتاق بيرون می اومد . همه چيز دور سرش می چرخيد . نمی تونست بلند شه . از در زد بيرون . پاشو گذاشت روی دسته گل و از پله ها اومد پايين . در زير زمين رو باز کرد . از گوشه زير زمين تبر رو برداشت . هيچی نمی فهميد . اومد بالا . از توی اتاق صدای خنده زنشو می شنيد . درو با شدت باز کرد . منظره ای که ديد آتيشش زد . ديوونه اش کرد . خردش کرد . زنش لخت و دمر روی تخت خوابيده بود . زنش ، يه مرد ، يه غريبه ، روی زنش دراز کشيده بود ، جفت اونا از ديدنش خشکشون زد . زن يهو خودشو از زير مرد کشيد بيرون و رفت گوشه اتاق . سفيد شده بود و می لرزید .
گفت : س..س..سع..عید..ب..ب..به..خد..ا..
مرد غريبه از رو تخت افتاد و عقب عقب رفت تا خورد به ديوار . صورتش عين گچ شده بود . دنبال راه فرار می گشت . تبر رو توی دستش فشار داد . رگ روی پيشونيش باد کرده بود . تپش نبضشو زير پوست گردنش حس کرد . نعره کشيد . به سمت غريبه هجوم برد . تبر يه بار بالا و پايين رفت . هر چی زور داشت خالی کرد . نعرهاش با ناله مرد غريبه گره خورد . خون همه جارو گرفت . زنش جيغ می زد . ضربه تبر کمر غريبه رو شکسته بود . مثل کمر خودش . تبر دوباره رفت بالا . اينبار رو گردن غريبه فرود اومد . خون کثيف غريبه روی تنش ميريخت . احساس تهوع می کرد . هيچی نمی فهميد . غيربه داشت جون می داد . بدنش مثل يه تيکه گوشت سلاخی شده تکون می خورد . زنش خواست فرار کنه . موهاشو گرفت و پيچوند دور دستش . کشيدش رو زمين . زن به پته پته افتاده بود . از تو آشپزخونه چنگال رو برداشت . سر زنش رو آورد بالا . برا آخرين بار تو چشای زن نگاه کرد . چنگال رو با تمام غيضی که داشت فرو کرد تو چشم زن . خون پاشید توی صورتش . نعره دلخراش زن خونه رو لرزوند . زن تقلا می کرد . زنشو خوابوند رو زمين . پاشو گذاشت روی گردنش . چنگال رو توی چشم ديگه زن فرو کرد . چشم از حدقه در اومد . آويزون به يه رگ باريک . مرگ برای زنش کم بود . زن جيغ ميزد . نعره می زد . کشوندش روی زمين . بردش تو حمام . در رو از روش بست . برگشت توی اتاق . همه جارو لايه نازکی از خون پوشونده بود . حالش به هم خورد . صدای جيغ دلخراش زن توی حمام می پيچيد . هيچی نمی فهميد . فکرش اصلا کار نمی کرد . تلفن رو برداشت و يه شماره گرفت . بعد رفت و روی پله ها نشست . اشک توی چشاش حلقه زد . همه چی خراب شده بود . ديگه هيچی نداشت . کاش می مرد و اين لحظه ها رو تجربه نمی کرد . به دستاش نگاه کرد . از خودش می ترسيد . بغضش شکست . گريه می کرد . گريه يه مرد . صدای آژير اونو به خودش آورد . بلند شد . اما نه مثل هميشه . يکنفر ديگه شده بود . يه مرد تباه شده . به خاطر هوسبازی يک زن . . . . .
November 10th, 2004 at 10:35 am
شیده جون کار اشتباه میکنی
November 10th, 2004 at 4:09 pm
از نظر خوبه چون اگه خیانت نبودمن نمی تونستم کس بکنم
November 10th, 2004 at 4:09 pm
از نظر خوبه چون اگه خیانت نبودمن نمی تونستم کس بکنم
November 11th, 2004 at 2:42 am
من هممشکلی مشابه خانم شیده دارم فقط با این فرق که یک مرد هستم .همسر من حتی ماهی یک با ر با بنده حاضر به هم بستری نیست و این به دلیل تربیت غلط خانوادگی ایشان بوده که به سکس به عنوان یک عمل شیطانی نگاه میکنند . حالا با توجه که ما هم دیگر را دوست داریم آیا باید من به او خیانت بکنم؟در صورتی که او بفهمد به نظر شما دیکرما به همدیگر میتوانیم اعتماد بکنیم ؟