زندگی امشب کت بالو
ماجراهای کت بالو و خودش December 19th, 2003اولا که عاشق این آهنگه شدم.قبلا هزار بار شنیدمش اما نه توی این حال و نه از امیر آرام.کاش فرخزاد هم این رو خونده بود.این آهنگ رو گوش کنین وگرنه نمی تونین احساس این لحظه ی من رو بفهمین.
ثانیا که فهمیدم برای بار دیگه که به دنیا بیام چی یادداشت کنم که یادم نره انجام بدم. اینها, این یادداشتهامه برای زندگی بعدیم:
1) در کانادا به دنیا بیام.( تو رو خدا احساسات ناسیونالیستی تون عود نکنه. از همه تون ناسیونالیست ترم.)
2) سالم باشم.
3) در تین ایجری به اندازه ی موهای سرم برم دیسکو و خل و چلی کنم.(امیدوارم در زندگی بعدی کچل نباشم).
4) به عنوان شغل دی جی بشم و شناگر و رقاص و آوازه خون و سنم که بیشتر شد تور لیدر.
5) هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت بچه دار نشم.(برای این یکی هنوز دیر نیست.)
6) به اندازه ی همه ی آدمهای دنیا مستی کنم.(این هم ای .. امکانپذیره هنوز).
7) حتی به اندازه ی سر سوزن هم از تکنولوژی سر در نیارم.
و دیگه هیچی.
امشب عالی بود. عین مرغابی پریدم توی استخر و بعد هم یه دوش آب داغ گرفتم. حالا هم اومدم و پشت کامپیوتر به یه عالمه آهنگ گوش می دم و مرتبشون می کنم و میگذارم توی دایرکتوری های مربوط به خودشون… و مستم و خیال می بافم. توی خیال می شه همه چی رو اون جور که می خوای ببینی و هر چی رو می خوای هزار بار دوره کنی.هر بوسه می شه هزار بار تکرار بشه. هر نگاه می شه هزار بار دیده بشه. هر سفر می شه صد هزارسال بی پایان طول بکشه.
می تونی بری توی یه جزیره ی تنها و قشنگی که یه دریاچه وسطشه, عین یه دونات. با یه عالمه گل و خرگوش و پرنده. و توی اون جزیره همه خوشحال هستن. همه خیلی خوشحال هستن.
توی یه جزیره ای که خدا خیلی نزدیک باشه. و اونهایی که دوستشون داری خیلی نزدیک باشن. خیلی…
و بدی نباشه, و بیماری نباشه, و همه عاشق باشند, و همه بفهمن, و همه با چشم عاشقی نگاه کنند, و دیگه پوست رویی آدم ها رو نبینی. روح ببینی و روح و روح…و احساس رو نتونی پنهان کنی و برای بیان احساس واژه نیاز نباشه.
و هیچ گره نا گشودنی ای نباشه.
جزیره ای که هر کس توانایی ش رو برای عشق ورزی استفاده کنه. همه چیز شدنی باشه.
اسمش شاید بهشت باشه.
من امشب یه جایی هستم شبیه بهشت. خیالم یه شکلیه شبیه بهشت. یه بهشت خیالی.
جدی نگیرین.. می دونین توی چه حالیم دیگه. دلم حتی واسه لوله کش خونه مون هم تنگ شده !! فکر کنم اون هم توی جزیره هه باشه. آدم اگه قراره بمیره هم, خوبه از مستی بمیره. خوبه به خاطر عاشقی بمیره.
آدم خوبه با عاشقی زنده کنه. خوبه همیشه مست زندگی کنه. توی مستی می تونی یه چیزایی که توی هوشیاری نمی شه بگی رو بگی. مست شدم که بگم یکی داره صدام می زنه. کاش مست تر بودم. بقیه حرف ها رو هم می گفتم. چرا من هیچ وقت مست لایعقل نمی شم. توی چشمام نگاه کن. نگذار نگاهم رو برگردونم, که بشه مست لایعقل بشم. شراب کارگر نیست. نگاهه که مستم می کنه. دیگه خودم نیستم. مثل قبل نگاه کن که مستم کنی و همه ی ناگفته ها رو بشنوی و نادیده ها رو ببینی. مستت می کنم اگه مست بشم.نیستی. عالیه. مست نمی شی. من نیستم. از چی مست می شی؟ کسی نمی تونه مثل من مستت کنه. می دونم. مثل من عاشق پیدا نمی شه آخه.
فردا اثری از امشب نخواهد موند. هیچی. هیچی. می دونم. می دونم.
دلم واسه ی خودم تنگ شده. کجام من؟ خدا اینجاست. خدا اینجاست.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
December 20th, 2003 at 1:03 am
اولا اول – دوما : منکه
چيزی نفهميدم !
December 20th, 2003 at 1:20 am
حالت را خريدا
رم! شاد باشي.
December 20th, 2003 at 1:23 am
دونستن حال
شما کار هر کسی نيست …:))))
December 20th, 2003 at 1:54 am
🙂
December 20th, 2003 at 3:48 am
سلام کتی عزيز… خيلی
خيلی قشنگ نوشته بودی… فقط چرا اينقدر دلتنگی؟؟ دوست دارم کمکت کنم… راستی از سحر خبری ن
داری؟؟ ميام دوباره پيشت
December 20th, 2003 at 4:42 am
…. روياها و
آرزوهای رنگارنگ. شايد بشه بعضيهاشو تا آخر عمر برآورد. معلوم نيست. ولی اينگونه روياها هم
داشتن خودش عالميه. ///
December 20th, 2003 at 8:58 am
سلام صبح بخير. مدتي اينورا نيومده ب
December 20th, 2003 at 9:28 am
سلام
کتبالو. در مورد پيشنهادت که بايد عرض کنم که متاسفانه اصلا امکان نداره. يکی اينکه تولدش
ديروز بود. بعد هم تو يه کشور ديگست و خودش فردا مثل بچه های خوب مياد:) و در مورد آهنگهات هم
متاسفانه نميدونم چرا نيومد و نشد که گوش کنم. در مورد زندگيه آينده ت هم کاملا موافقم. منه
م بازی:) و ديگه اينکه ميخوری به جای منهم بخور. حالا چی ميزنی؟ و آخر اينکه بالاخره نگفتی
December 20th, 2003 at 10:56 am
اميدوارم هميشه اين مدلی
باشی. يا اصلا هر مدلی ميخواهی. ولی اينجا برای بعضی کارها هنوز فرصت داری
December 20th, 2003 at 11:36 am
خيلی جالب بود معرکه
بود راستی منم تو جزيره راه ميدن؟
December 20th, 2003 at 1:40 pm
خوش
December 20th, 2003 at 5:20 pm
سلام دوست عزيز اولين
باز است خدمت ميرسم متنت رو خوندم حيف که نميشه يک بارزندگی را تجربه کرد و دفعه بعد انرا ب
ه کار برد …راستی با غربت چکار ميکنی؟!!!اميدوارم خوش بگذره…اگر وقت داشتی طرف من هم بيا
خوشحال ميشوم البته نظر هم لطف بفرماييد…موفق باشی
December 20th, 2003 at 11:50 pm
همه رو گ
فتی باشه ولی یک چیزی بگم؟ لطفا در مورد بچه اگر هم نمی خوای ولی به زبون نیار که زنگ میزنم
خونتون با مامانت حرف میزنم:))
در مورد حست هم که … آخه نظر داره هر حرفی؟!!! کاش بتونیم هم
یشه اینطوری فکر کنیم بعد خیل یخوش میگذره:):*
December 21st, 2003 at 7:13 am
مستی و راستی…
December 21st, 2003 at 12:59 pm
کتی جون خيلی خوبه
که اينقدر شادی و اينقدر به همه انرژی مثبت ميدی (حداقل من که گرفتمش!)
December 21st, 2003 at 3:34 pm
کجايی چرا اپديت نکر
December 21st, 2003 at 10:08 pm
کت بالو جان! اين سيستم
کامنتت مشکل داره! هر جی ميگم «مشخصاتم را بخاطر بسپار» نميسچاره!!! خال آدم رو می گيره مو
قع نظر دادن! قربون دستت يه دستی بهش بکش!