۱) اگه كسي در گذشته قولي از من گرفته بايد كامل قول رو فراموش كنه به نظرم.
اين يادداشت هاي پايين رو اگه بخونين مي بينين كه نوشته ام براي سال جديد بيشتر از ساعت ۶ سر كار نمي مونم. بفرماييد: امروز تا ساعت ۹ شب موندم سركار.
چرا؟
اين احمق ها دو روز توي اين هفته رو كامل ميتينگ دارند. اجباري هم هست. يه روز رو هم بايد سر كلاس بريم. مي شه سه روز از هفته. تا جايي هم كه من خبر دارم هفته ي كاري ۵ روزه. اونوقت تا آخر هفته هم بايد دوسه تا كار تحويل بدم. اگه سر كار نمونم چه كنم؟

۲) مي گم اين مارتين خره, بگين نه. امروز بعد از سه هفته كه مرخصي رفته بوده آمريكاي جنوبي برگشته. مي بينم از صبح با چه تعجبي من رو نگاه مي كنه. آخرش حدوداي ظهربعد از ۳ساعت بهم گفت: كتي, من فهميدم تو امروز چه فرقي كردي. موهات رو كوتاه كردي. خيلي بامزه شده اي, نمي فهميدم چرا. آخه اين ديگه اينقدر از صبح تا ظهر فكر كردن داشت. آدم به اين خنگي چطور شده مهندس كامپيوتر, نمي فهمم.

۳) در انتخابات شركت نمي كنم. همون دوباري كه راي دادم كافي بود. اصرار نكنين.

۴) يه نوشته هايي كه يه زمان دلتنگي آدم رو چاره مي كنند, وقتي يه وقت ديگه مي خونيشون حسابي دلتنگت مي كنند. يه نوشته ي جديد مي خوام با همون حس قبلي. ميسر نيست به نظرم اما. اصرار نمي كنم. فقط بگم كه بدوني دلتنگم.

۵) يه وقت هايي مي خواي يه چيزي رو توي گوش يه كسي داد بزني. مي بيني بابا جون طرف گوشش با يكي ديگه است اصلا. صداي تو فقط آزارش مي ده. منصرف مي شي. به جاي سيگنال يه نويزي و نويز بودن رو دوست نداري.

۶) نمي فهمم دستگاه يه ميليون دلاري چرا اينقدر بايد لوس باشه. قراره تست ها رو به صورت اتوماتيك انجام بده. اما عين اين بچه لوس هاي از زيركار دررو بايد بشيني بغلدستش و هر چند دقيقه يه بار نازش كني تا كارش رو ادامه بده. وگرنه از يه جايي به بعد تست ها همه بي جواب مي مونند. انصافا هم آقا جيمي خوب كسي رو انتخاب كرده. در ناز كشيدن و لوس كردن استادم. حالا مي خواد گربه باشه, مي خواد آدم باشه, مي خواد دستگاه يه ميليون دلاري باشه.

۷) شيطونه مي گه آقا جيمي و كار رو بندازم دور و برم دنبال عشقم. يه كالج ثبت نام كنم و تئاتر يا ادبيات و زبان بخونم. برم بشم استاد كالج يا دبيرستان يا بشم نويسنده و هنرپيشه. عاشقي پيشه كنم و آه بكشم. شيطونه بيخود ميگه. ولش كن دختر جون.

۸) زنده باد كلاس رقص شب هاي جمعه و بي خيالي روزهاي شنبه و يكشنبه و سينماي وسط هفته و بي حالي ساعت ۹ تا ۱۱ هر شب با حافظ و فروغ و كتابهاي مقدس.زنده باد قهوه خوري توي تيم هورتون و زنده باد وبلاگ خوني و ايميل پراكني بين كار و زنده باد چت با يه دوست چتي گل كه تازگي پيداش كرده ام. زنده باد غيبت كردن ها با دوستان طاق و جفت و زنده باد هزار ساعت در هفته تلفني حرف مفت زدن با همه ي خلق خدا. زنده باد برف زمستوني تورنتو وقتي مي دوني دولت حواسش به بي خانمان ها هست و زنده باد مستي و عاشقي و سكوت. زنده باد سلامتي و دلخوشي همه ي عزيزامون.

۹) زنده باد سي سالگي. شدم زن سي ساله. بالزاك كجاست؟

۱۰) بازم بگم؟ خيلي طولاني مي شه حوصله تون سر ميره. بسه ديگه.

دوستتون دارم, خوش بگذره,‌ به اميد ديدار

پيوست : راستي كسي مي دونه چه به سر وبلاگ خواهر شوهر من اومده؟ پيداش نمي كنم. استثنائا خيلي دوستش دارم. اون هم از خوبي زن برادر نيست. به خاطر استثنايي بودن خود خواهر شوهره. لنگه اش تو همه ي دنيا پيدا نمي شه.
اگه آدرسش عوض شده گل آقا جونم مي شه آدرسش رو توي ليست وبلاگ ها درست كني؟ بابا جون ديگه واسه خواهرت كه بايد حسابي مايه بگذاري ديگه.