من رسما و کاملا عاشقم. بی هیچ قید و شرطی. عاشقی قسمتی از تعریف کت بالو است. اینطوری راحت ترم. خیلی راحت تر زندگی می کنم و خیلی حس بهتری نسبت به اطرافیانم دارم. اصلا از خودخواهیمه که همه رو خیلی دوست دارم و خیلی خیلی کم پیش میاد که از کسی ناراحت بشم. کلا اگر کسی بتونه من رو ناراحت کنه کار فوق العاده ای انجام داده. خیلی بیشتر از این حرف ها خودم رو دوست دارم که از کسی ناراحت بشم.

گاهی وقت ها ولی یه حس هایی در آدم هست که براش هیچ توضیحی پیدا نمی شه. به صورت عادی نباید اون حس اونجا باشه. با توجه به اعتقادات و اصول آدم هم جایی برای وجود اون حس نیست. و اون حس می شه همه ی علامت سوال زندگی آدم. هر کاری می کنی که اون حس عجیب از بین بره دوباره بر می گردی سر جای اولت. باز هم حسه سر جاشه و قشنگ و حسابی خود نمایی می کنه و خیلی عالی برات دهن کجی های ناب می کنه. فرار می کنی, حسه هست. باهاش مقاومت می کنی, از رو نمی ره. براش دلیل میاری, حسه از جاش تکون هم نمی خوره. بعد تسلیم حسه می شی و می گی با من بکن اون کاری که هیچ کس و هیچ چیز در دنیا نمی تونست بکنه. و حس می کنی که یه حس داره می ره که داغونت کنه , و چاره ای نداره به غیر از تسلیم و تسلیم و تسلیم…

از دست یه حس.. فقط یه حس.. مسلما نمی شه فرار کرد. حس می شه بخشی از وجود آدم. میشه لبخند زد و حس رو نشون نداد, می شه حس رو از چشم بیرون کرد و نگاه رو کرد عادی ترین نگاه دنیا. می شه حس رو از توی صدا حذف کردو صدا رو کرد فقط و فقط یه آواز ساده. می شه … اما نمی شه حس رو از وجود بیرون کرد و حس اش نکرد.

چقدر از معشوق دورم, و چه نیازی دارم, و چه آرام و صبور انتظار می کشم. انتظاری که شاید هیچ وقت سر نیاد. کاش می شد پاسخ نیاز رو در معشوق دیگه ای پیدا کرد. هنوز معشوقی به این نابی پیدا نکرده ام. حسابی گشته ام, حسابی هم دارم می گردم. معشوق من اما هنوز هم تکه. هنوز هم بی رقیبه.
شاید هم زیبایی این حس در بیان نکردنشه. مثل سکوت که اگر اسمش رو بیاری از بین می بری اش. و درد و دردو درد…

و بازهم دعا و دعا و دعا به درگاه یگانه ی دنیا.

حافظ چه قشنگ و ناب گفته که:
اگر تیغم زنی دستت نگیرم
و گر تیرم زنی منت پذیرم
(راستش کاملا مطمئن نیستم که حافظ گفته باشه. فکر کنم ولی حافظه که گفته !!!)
——————-

خیلی خسته ام.حس می کنم نه به یه هفته یا یه ماه یا یه سال, بلکه به یه عمر استراحت احتیاج دارم.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار