روان من-روزی با حوادث عجیب فسقلی
ماجراهای کت بالو و خودش April 1st, 20041) بفرمایید: نتیجه ی روانشناسی رنگ بنده, به فرمایش سایت هوای تازه:
هر چيزي را كه موجب تحريك او شود به آساني و با سرعت ميپذيرد . ذهن او سرگرم چيزهائي است كه بسيار هيجانانگيز هستند ( محركهاي عاطفي يا ساير محركها ) . آرزو دارد كه ديگران وي را به عنوان يك شخصيت هيجان آور و جالب به شمار آورند كه روي هم رفته از نفوذي جذاب و موثر در ديگران برخوردار است . براي اجتناب از به خطر فرصتهاي كاميابي يا كاهش اعتماد ديگران به او ، روشهاي زيركانهاي را به كار ميبرد .
به آساني تحت تاثير محيط پيرامون خويش قرار ميگيرد و به راحتي از عواطف ديگران متاثر ميشود . خواستار ايجاد روابط سازگار و يافتن حرفه و شغلي است كه اين روابط را گسترش دهد .
احساس ميكند كه در مورد مشكلات و دشواريهاي موجود كار چنداني از دست او برنميآيد و لذا ناگزير است كه به بهترين طرز از شرايط موجود استفاده نمايد . توانائي لذت بردن از فعاليت جنسي را دارد .
بدکی هم نبود. حالا دیگه روان من شناخته شد. به سلامتی.
2) امروز همه عجیب غریب بودند. شاید از اثرات سیزدهمین روز ساله. شاید هم ماده ای چیزی در هوای تورنتو پخش و پلا بوده. دو تا ایمیل با یه سری اطلاعات عجیب که اصلا ربطی به من نداشتند به دستم رسید. یه ایمیل از کسی که اصلا انتظارش رو نداشتم به دستم رسید. للوید که اصلا خوشش نمیاد من تست هاش رو توی آزمایشگاه شبیه سازی کنم تا دید من توی آزمایشگاه هستم بدو بدو اومد پیشم, با آهنگی که داشت از کامپیوتر پخش می شد یه کم رقصید!! و بعد یه مورد تست ناب رو برام یه ساعت توضیح داد و ازم خواست که برای شبیه سازی اون توی آزمایشگاه کار کنم. بعد هم گفت دو سه تا از تست های توی آزمایشگاه در محیط عادی اصلا قابل انجام نیست. (عجب!!).داشتم با آقا جیمی حرف می زدم که دیوید ( یکی ازمدیر پروژه ها و همون که تقویم لختی پختی داره) از پشت آقا جیمی شروع کرد برام شکلک در آوردن!!آقا جیمی که دید من شش دانگ حواسم به پشت سرشه و نه به خودش برگشت و دیوید رو در حال شکلک عجیب و غریب دید!! یه همکار ایرونی ام از یه شرکت دیگه اومد شرکت ما و بعد از این که کارش رو انجام داد اومد بالای سر من که فقط به من بگه که فکر می کنه زیادی لاغر هستم و باید سعی کنم چاق بشم!! پولیور اون یکی همکارم که شور رفته بود به لطف راهنمایی های دوستان وبلاگی درست شد (این اصلا عجیب نبود. فقط جای تشکر داشت).به یکی از دوستان زنگ زدم که ازش چیزی بپرسم. تمام جوابهای من رو نصف فارسی و نصف عربی داد!!! بعد هم رفتم پایین توی شرکتمون دیدم سالن ورزش شرکت کلاس رقص شکم (همون رقص عربی) گذاشته!!! و هنری برای اولین بار در تاریخ همکاریش با گروه ما یه پروژه رو سر موعد آماده کرده.و جالب تر از همه این که گل آقای ما برای اولین بار در تمام عمرش امتحان یه درس عمومی اش رو به خوبی درس های اختصاصی اش داده.
این همه اتفاقات بامزه ی فسقلی برای همه ی هفته ی آدم کافیه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
April 1st, 2004 at 10:52 pm
rafi iran be computer enshalah dastrasi dari………..
April 1st, 2004 at 11:51 pm
كتبالو جون سلام
من از خوانندگان پروپا
قرص وبلاگت هستم البته كمتر پيش مياد كه كامنت بذارم. مي دوني ما نقاط مشترك زيادي داريم م
نم يه مهندس كامپيوترم منم فرانسه مي دونم منم دارم به زودي زود ميام تورنتو. يه راهنمايي
ازت مي خواستم .با توجه به اين كه تو دو سال و اندي پيش رفتي كانادا يعني دقيقا موقعي كه رك
May 16th, 2004 at 2:49 am
بد نیست. سعی کن بیشتر دقت کنی و مسائل را به
تر درک کنی.
May 16th, 2004 at 2:50 am
بد نیست. سعی کن بیشتر دقت کنی و مسائل را به
تر درک کنی.