ياد اوري
کت بالوی متفکر April 8th, 2004رفته رفته دوباره به ياد مي آرم دليل تصميم بسيار سختي رو كه گرفتم و به ديار ديگه اي كوچ كردم. و فكر مي كنم چه شناخت درستي از خودم و از اونچه كه در زندگي من رو ارضا مي كنه به دست آورده بودم. فكر مي كنم هميشه در حال تاييد شدن هستم. تاييد صحيح بودن تصميم هايي كه گرفته بودم و تاييد اونچه كه فكر مي كردم.
دوباره تمام اونچه كه بايد ازش فاصله ميگرفتم رو به ياد آورده ام. و ..تمام ترسم از اينه كه تمام اين فاصله ها روزي از بين بره كه متاسفانه شايد..شايد..شايد گريزي ازش نباشه.
گاهي وقت ها حسابي از خود راضي ميشم. گاهي وقتها مثل الان, كه مي بينم چقدر درست تصميم گرفته بودم.
و گاهي فكر مي كنم نكنه من زيادي بي احساس هستم. خيلي زياد.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
April 8th, 2004 at 2:05 am
خيلي خوبه كه ادم از تصميمش
راضي باشه . و ته دلش شك نكنه
April 8th, 2004 at 3:21 am
تأیید شدن، حس خوبی به آدم میده، ولی اگر به صورت یک نیاز باشه، و یک خواسته کودکانه، که ه
مش بخوایم کاری کنیم که تأیید بشیم، مشکل ایجاد می کنه .. ولی اینکه آدم از کارهای خودش راض
ی باشه و نتیجه ای رو که می خواد بدست آورده باشه.. یعنی اینکه کارش با قصدش و هماهنگ بوده و
این خوبه .. تو عزیزم خدای احساسی! .. الکی نگو من فکر می کنم بی احساسم!.. میگی نه؟.. از گل آقا
بپرس!
April 8th, 2004 at 8:41 am
ميفهمم چي ميگي. من هم گاهي از اينكه فاصله ا
ز بين بره هراسانم. ولي اونوقت شايد زمان كار خودش رو كرده باشه. زمان تمام مشكلات رو حل م
يكنه.
April 8th, 2004 at 9:15 am
زمان