عقل و عصیان و حرکت
کت بالوی متفکر May 12th, 20041) اگه از دست دادن چیزی خیلی خیلی برای آدم سخت باشه و آدم بترسه که لطمه بخوره, احتمالش خیلی زیاده که از دستش بده. در چنین شرایطی من ترجیح می دم اون چیز رو هرگز به دست نیارم. خلاصه که یه جوری قبل از این که طعم بودنش رو بچشم پس می زنمش.مفهوم شد؟
2) بیا یه بار یه کارخوبی کنیم.یه کاری کنیم مست مست شیم, بریم یه جایی خیلی خیلی دور, و هر کاری که می خوایم و نباید کرد رو بکنیم.اون روز من یه شرطی که برده بودم رو می گیرم. قبول؟
3) دیرم شده, دیرم شده, هزار کار, هزار چیز که باید یاد بگیرم. هزار هزارهزار.. و من ابتدای راه, هر لحظه آهسته تر حرکت می کنم.
دیر شده. باید سریع تر باشم. باید سریع تر باشم. بدويم؟
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
پيوست: مستر هكس جان.. شما هم ما رو گرفتي با اين كامنت دوني ها. اينقدر مراحل داره آدم پشيمون مي شه از يه كلوم حرفي كه مي خواد بزنه. بابا دو تا كلوم “خوش بگذره” كه ديگه username و password نمي خواد قربون شكل ماهت برم.
May 12th, 2004 at 7:03 pm
با لاخره باز شد!
بالاخره باز شد… بدو ولي حواست باشه نخوري زمين
May 12th, 2004 at 8:55 pm
توي اين دنياي وارونه مفهوم بدست آوردن و
از دست دادن حسابي قاطي پاطي شده . يه وقتايي فكر مي كني بدست آوردي، در حالي كه در واقع در
همون لحظه از دست دادي..يه وقتايي هم فكر مي كني از دست دادي ، در حالي كه براي هميشه به دست
آوردي… خلاصه اينا مهم نيست. مهم اينه كه نترسي..نه از سخت . نه از خيلي سخت . نه از خيلي
خيلي سخت ..
دوستت دارم خوش بگذره به اميد ديدار:)
May 13th, 2004 at 3:36 am
با اولي كه 100 درصد موا
فقم! با دومي … به من چه! سومي هم شرمنده ! من اين روزا حال راه رفتن هم ندارم!
يكي نيست ب
گه كي با تو بود!
May 13th, 2004 at 10:41 am
ب
May 13th, 2004 at 11:01 am
شرمنده كتي جان. اين ام
كان جديد بلاگره! فكر كنم زيادي سخت گرفتن!!!
ولي عادت مي شه بابا! داشتن يه اكانت ضرر ندا
May 13th, 2004 at 1:15 pm
خواستم يگم شوخي كنم ،د
يدم به باقي نوشته ها نمي خوره . خوب شادباشي . راستي من كانادا هستم . 2 هفته ديگه ميرم