نق…نق…نق
ماجراهای کت بالو و خودش August 20th, 2004خوابم مياد. سرم درد مي كنه. از صبح تا حالا هيچ كار مفيدي نكردم. بايد برم سلموني ولي خانومه گذاشته و رفته مسافرت و پس فردا بر مي گرده. قيافه ام شده عين بچه خرس. كار تست ها به مشكل خورده. خونه مون كثيفه. جيمي گفته ملت بايد بيشتر كار كنند. از صبح تا حالا هر كي اومده اينجا تست كنه نتونسته به شبكه وصل شه. نمي دونم روتر چه مرگشه كه واسه ي من كار مي كنه و واسه ي بقيه جفتك مي اندازه. كوين مي گه سايت ها درست راه اندازي شده اند. ولي دستگاه هاي ما روشون كار نمي كنند. به جيمي مي گم بگذار خودم درستشون كنم, افتاده رو دنده ي لج (شايد هم راست مي گه) مي گه نه, تو بايد به كار خودت برسي. سايت ها رو بايد تيم ديگه اي راه بندازه.
همين الان هم كه مي خواستم برم بخوابم مارك اومده و مي خواد نصفه شبي تست كنه!!!!
سرم درد مي كنه…خوابم مياد…خانومه رفته…جيمي نگرانه…كوين كارش رو بلد نيست…مارك مي خواد تست كنه…خونه خود بخود جارو نمي شه…روتر خره…
بابا به چه زبوني بگم. ولم كنين ملت. بسيج شين مي خوام خودم رو درست كنم برم كلاب برقصم. بابا جمعه شبه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
August 20th, 2004 at 8:07 pm
ey baba,,, daste ma ro ham begir,,,,,,,,
August 20th, 2004 at 11:42 pm
كلاب جاي
خوبي است, مخصوصا جمعه شب ها. تاريك هم هست…
August 21st, 2004 at 4:34 am
سلام آقاي كتابلو . شما
كه بيشتر از من نق نق ميكيني . فكر كردم فقط خودم پر از بي حوصلگي هستم . صفحتون جالبه . به ما
هم سر بزن
August 21st, 2004 at 4:59 am
به نظر من
بايد قدرش را بداني تا اينكه غر بزني
August 21st, 2004 at 12:08 pm
حالا چرا ميزني؟!! خانم رفته كه ناراحتي نداره!
August 21st, 2004 at 3:47 pm
سلام.
اين
غر هارو سر گل آقا هم زدي يا فقط نصيب ما شده ؟ (-:
August 21st, 2004 at 3:48 pm
يه چيز ديگه
… تو از كي آقاي كتبالو شدي ؟ P-: