این رو لرکای عزیزم برام فرستاده. اسم نویسنده رو نمی دونم. ولی خیلی قشنگه:

گاه می اندیشم,
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا,
از کسی می شنوی, روی ترا کاشکی می دیدم.

شانه بالازدنت را,
-بی قید-
و تکان دادن دستت,
-که مهم نیست زیاد-
و تکان دادن سر که,
-عاقبت مرد؟!
– افسوس!

کاشکی همه را می دیدم.
من به خود می گویم:
“چه کسی باور کرد, جنگل جان مرا, آتش عشق تو خاکستر کرد؟”

ک.م.

مرسی لرکای عزیزم, بابت شعر و همه ی چیزهای دیگه.
خوشبخت باشی همیشه.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به امیددیدار

پیوست: یه آهنگ درخواستی داشتیم به نام “تو از چرخش یک رقص”. خوب دیگه. بفرمایید. اوناهاش. بالا سمت راست, یه کمی پایین تر. بله همونجا. درسته. اسمش به نظرم” لوند” باشه. فرمت wma و حجم تقریبا 3 مگابایت.
بعد هم روی اینترنت دارم می گردم دنبال شعرهای حمید مصدق. سیاه, سفید خاکستری در اولویت است. آدرس دارین خریداریم!!!