وای من
کت بالوی متفکر August 22nd, 2004بازهم یاد تو و یاد پریشان حالی
درد دل با که کنم باز دگر
نیستی در بر من
شام ها صبح شد و باز غروب
یاد آن خاطره ها در دل من
هست هنوز
می گریزم همه جا سرگردان
خسته ام من خسته
گویی ام پا تاسر
آینه باز شدم
عکس تو را
می کنم منعکس و صحبت غیری جویم
و عیان می بینم
آنچه در لحظه ی اول همه چون قصری بود
کاغذی بود و فریب
کلبه ی پوشالی
وای وای آن همه شیدایی من
آن همه باکره گی احساس
آن همه شور و غزل
آن همه شعر و کلام
که به پای گل مصنوعی آن عاشق بی قلب و دغل
همه از دستم رفت
من همه پوچ شدم,
نه دگر شعری هست
نه دگر معشوقی
و هنوز
گاهگاهی همه ی کلبه ی پوشالی آن عشق تو را
به تمسخر, به دریغ
نظری می فکنم
وای, از آن همه حس
وای, از آن همه شعر
وای, از آن همه عشق
وای, از باکره گی
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
August 23rd, 2004 at 1:41 am
البته معرفت د
اشتن از همه اينها مهمتره و عشق واقعي اونيه كه تو بدون ديدن معشوق ، و نقش و نگارش عاشقش ب
شي
August 23rd, 2004 at 2:46 am
خيلي وقتها
عشق براي ليلي به وجود مياد.. بدون ليلي عشقي وجود نداره و با ليلي عشق از بين ميره.
August 23rd, 2004 at 4:42 am
واي بر ما
. . .
August 23rd, 2004 at 8:59 am
دوست داش
تن وديعه ای الهی است. بايد ارجش نهاد و وسعتش داد. عشق ، مثل زيبايی ، مثل نبوغ ، استثنائی
است. و عاشق ترين عاشقان رسم عاشقی را خوب می شناسند…
August 23rd, 2004 at 9:49 am
سلام … خوشم
August 23rd, 2004 at 11:14 am
كت بالوي عسلي..معشوق مهمه. باور كن. نمي شه
همين طوري عاشق شد. اون آهنگ تو از چرخش يك رقص هم خيلي قشنگه .قشنگ تر هم مي شه اگه يه رقص
قشنگ روش بگذاري.
August 24th, 2004 at 8:29 am
گاهی اوقات
تعریف ما از عشق تنها تعریفی مقطعی است که تنها دریک دوره عشق را برای ما تعریف میکند
آن
August 24th, 2004 at 4:45 pm
سلام
شعر از مولوي بود
August 24th, 2004 at 11:07 pm
khili ghashang bud……..
August 24th, 2004 at 11:41 pm
نظری که می خواستم بدم خودت اون پایین نو