بله..خوب..مي گفتم…
نگران اسم بچه ي دوم آلن بودم كه نكنه نشه يادش بگيرم. بفرماييد: “دونگتايي”.

خاطرتون باشه اولي بود “آنگتايي”. دومي شده “دونگتايي”. به نظرم اينها خيلي بابت اسم بچه خودشون رو زحمت نمي دن. احتمالا اسم سومي خواهد شد: “سونگتايي” …و الي آخر.

يه بار كه اسم اولي رو ياد بگيري تا آخر ديگه مشكلت حله.
عكس بچه رو ديدم. عين سيبي است كه با پدر محترم از وسط نصف كرده باشند.
آلن از آدم هاي نيك و با پشتكار و با دقت روزگاره. انشالله آنگتايي و دونگتايي و سونگتايي و چونگتايي و…به هيئت اجتماع هميشه شادان و خندان باشند.
——
ياد يه خاطره اي از برادرم افتادم. سوم دبيرستان امتحان تاريخ داشت. برگشت خونه. پرسيديم امتحانت چطور بود. گفت به اندازه ي “يه من هويج” اشتباه كردم!!! ما كلي اعصابمون خرد شده بود كه آخه يعني چي كه به اندازه ي “يه من هويج” اشتباه كردي. نگو دسته گل خودم بوده. بهش يه سري تكنيك هاي تقويت حافظه ياد داده بودم كه اسامي رو به شكل هاي طنز در بياره و اونجوري حفظشون كنه كه يادش نره. اون هم اسم “دومنتويچ” رو به صورت “دو من هويج” حفظ كرده بوده. بعد سر امتحان فكر كرده بوده اسم آقاهه بر وزن “يه من هويج” است به جاي ” دو من هويج”, و بنابراين به جاي “دومنتويچ” نوشته بوده “يمنتويچ”!!!
بچه راست مي گفت ديگه. به اندازه ي يه من هويج اشتباه كرده بوده.

دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميدديدار