موضوعات انشا
کت بالوی متفکر October 19th, 2004عالي شد. با دو نفر روي يك پروژه كار مي كنم. اول كار من داشتم بدجنسي مي كردم. حالا يكي ديگه شون افتاده روي دنده ي بدجنسي!! من افتادم به غلط كردن و دارم جون مي كنم كه دوباره باهاشون از در دوستي در بيام. يعني چاره اي غير از اين ندارم!!! هميشه بايد يه بالانس داشته باشي بين اين دو تا. بدجنسي و دوستي.
اين رقابت توي كار آدم رو خل مي كنه. در عين حال كه بايد حواست باشه كه كسي ازت جلو نزنه, بايد هم حواست باشه كه خيلي حرص بقيه رو در نياري. خير..توي كار فقط علم و دانش كافي نيست. بايد هوش داشته باشي و روابط كاري رو بلد باشي.
اگه تا قبل از ايميل استيو, آقا جيمي برسه اينجا, من بازي رو تا حدودي مي برم. وگرنه كه بايد يه كمي بيشتر جون بكنم.
(خوبه برم توي دستشويي رو بگردم شايد آقا جيمي رو اونجا پيدا كنم).
جونم واستون بگه كه حرف پول و موفقيت كه پيش مياد حفظ انسانيت مشكل مي شه. آخرش هم هيچي به هيچي. از اولي كه رفتم سركار تا حالا همين بوده. رقابت و جنس خرابي و دوستي. كج دار و مريز.
از موضوعات زير يكي را انتخاب كرده و در كامنت دوني بنويسيد:
موضوع انشاي اول:
جايگاه انسانيت در روابط كاري.
موضوع انشاي دوم:
چگونه مي توان در رقابت هاي كاري موفق بود.
موضوع انشاي سوم:
چگونه باهوشياري بيشتر با همكاران خود ارتباط برقرار كنيم.
موضوع انشاي چهارم:
جايگاه دستمال يزدي در موفقيت كاري
موضوع انشاي پنجم:
اين نيز بگذرد.
بله…بايد پذيرفت. همه ي ملت مي خوان موفقيت از آن خودشون باشه. همه ي آدم ها هم دوست دارند با كمترين زحمت بيشترين نتيجه رو بگيرند. و..بعضي هاشون هم مثل بعضي وقت هاي من, جنس خراب مي شند و مي خوان به كسي اطلاعات ندن و كار رو خودشون انجام بدن و تازه كسي هم بهشون نگه چرا. اونوقت وسط كار گند مي زنند. طرف مي فهمه و مي گه كور خوندي.
اعتراف مي كنم, بدجنسي كت بالو كشف شد, و كت بالوي بدجنس به سزاي اعمال كثيفش رسيد. منتها از اون جايي كه ذات خراب بشريت اصلاح پذير نيست, و نيز كت بالو هم بشري است از نوع جنس خراب, بازهم به نقشه هاي كثيف خودش ادامه مي ده. شما ياد بگيريد و هرگز چنين كارهاي زشتي در زندگي نكنيد. و بدونيد كه بدجنس هميشه به سزاي كارهاي نادرستش مي رسه.
رفتم سراغ پروژه. بي خيال استيو و مارك. از يه گوشه ي ديگه ي پروژه شروع مي كنم و خر خودم رو مي رونم. عمرا هيچ كدومشون هوش و درك فوق العاده ي من رو داشته باشند. به خيالشون رسيده. هه..
من آنم كه رستم بود پهلوان
team work همينه ديگه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
October 19th, 2004 at 4:46 pm
من موضوع جايگاه دستمال يزدي در موفقيت كاري را انتخاب مي كنم…بايد انشاي خوبي از كار در بياد…
October 19th, 2004 at 5:12 pm
اوخ اوخ.. منم الان در يك مرحله رقابتي شديد هستم!!!
October 19th, 2004 at 5:51 pm
راستش من زياد سر در نميارم تو كار فقط منمو رييسم يه گروه دو نفره طرف استاده منم سوسكم جلوش ميتونم با دربون دانشگاه رقابت كنم!
October 19th, 2004 at 7:39 pm
شجاعانه اعتراف کردن هم خوب چیزیه ها!
October 20th, 2004 at 1:51 am
انسانیت, هوشیاری, روابط کاری, همه و همه ایجاب می کند که شما لینک من را بگذاری. ولی دستمال یزدی ایجاب می کند من بگویم عجب نوشته خوبی! واقعا شرایط یک کار رقابتی را خوب توصیف نموده اید. اگر هر از چندگاهی به من سر بزنی شاد می شوم. اینا!
October 20th, 2004 at 3:16 am
براي همين حس رقابت همراه با بدجنسي است كه من اصولا كار كردن در محيطهايي كه جاي حقوق كميسيون ميدهند را دوست ندارم. رقابت و حسادت و بد جنسي را چند برابر ميكند.
راستي من ديشب خواب تو و گل آقا رو ديدم!!!!!!!!!!!!!!
October 20th, 2004 at 3:17 am
سلام. حالا دقیقاً چی کار کردی کتبالو جون ؟ p:
October 20th, 2004 at 8:48 am
به نظر من بالا بردن توانايي ها از هر چيزي بهتره.. آدم تواناتر خواهي نخواهي قوي تره
October 20th, 2004 at 11:00 am
اجازه خانم معلم ؟ نظرات بنده به ترتيب:
1- انسانيت در بالاتري جاي خودش در روابط هست. آدمي ممكن هست همه چيز را نتواند خيلي خوب ياد بگيرد ولي ميتواند آدم باشد.
2- يادگيري – تفكر و بي تفاوت نگذشتن از كنار مشكلات – مرتب بودن و … و احترام براي ديگران – به جا و صحيح حرف زدن – از بهترين راهها براي موفقيت هستند.
3- باهاشون دشمني نكن ولي احمق هم نباش !
4- در كوتاه مدت جواب ميده – شايد خيلي خوب هم جواب ميده !! ولي باور كن هيچ وقت ماندگار نيست. ميتوني هر از چندگاهي فقط براي نشان دادن وجود مثبتت ازش استفاده كني. چيزي كه ماها يك كم با هم قاطيش ميكنيم نمايش توانائي ها و دست مال بازي هست. سعي كنيم بتوانيم اين ديوار نامرئي را بهتر ببينيم.
5- هميشه زمان همه چيز را حل ميكنه ولي نبايد باعث بشه كه دست از مبارزه بر داري.
در آخر – مثبت باش و مثبت ببين هميشه مثبت خواهي بود. بد بيني هيچوقت يكدفعه بوجود نمي ياد – ذره ذره جمع ميشه ولي پاك كردنش اون ذره ها كار سختي هست نبايد براي كسي بد ببيني بوجود بياري – مخصوصا مديرت – اگر بوجود آمد – يك عقب نشيني كن بعد يكدفعه جهش كن. زندگي يك مبارزست – چه دوستش داشته باشي چه نداشته باشي.
تكبير 🙂
October 20th, 2004 at 11:37 am
كاپيتان عزيز
نكات جالبي بود.
October 20th, 2004 at 1:30 pm
هورا….. من از اين به بعد مثل گذشته هر روز وبلاگ ميخونم…… جانمي جان……..مامان نيلو جان به شما هم هستم……
October 20th, 2004 at 3:00 pm
مگه نه اين كه حساب حسابه كاكا برادر !؟
مطمئن باش هر كسي به نسبت لياقت و استعداد و پشتكاري كه داره پيشرفت مي كنه ..تو هم نميتوني جلوشو بگيري..اين امر در مورد خود تو هم صادقه .. پس هر كاري تا حالا مي كردي بكن و نگران هم نباش:)
October 21st, 2004 at 10:53 pm
kapitan aziz ba bishtare enshahat movafegham vali ba ghesmate akhar na
zendegi ye bazie na mobareze kheili jedi va sakht nist dareyn hal ghavanin khodesh va bord o bakht haye khodesh ra dare
October 26th, 2004 at 4:21 am
eival