زنان بدون مردان, مستی
کت بالوی متفکر October 23rd, 2004بعد از حدود ده سال دوباره کتاب زنان بدون مردان رو پرینت گرفتم و دارم می خونمش.
هر دوبار خیلی از کتاب خوشم اومد. جالبه که دقیقا همون حسی رو از کتاب دارم که ده سال قبل داشتم.
انگار با دونه دونه ی زنهای توی کتاب زندگی کرده باشم. یا بهتر از اون درست مثل اینه که قسمتی از هرکدوم از زنها رو در خودم داشته باشم.
ملموس ترینشون زرین کلاه است.زنی که بعد از چند سال فاحشه گری دیگه سر مردها رو نمی دید. فهمید که وقتش رسیده که غسل کنه, نماز بخونه, ذکر بگه و دعا کنه و بعد…به پای اولین مردی افتاد که بعد از مدت ها می دید که سر داره.
نفر بعدی مونس هست و مرگ و تولد مجددش, و این جملاتی که می گه: “البته بدبختانه هنوز دوره ای نیست که زن تنها سفر برود. یا باید نامریی بشود یا باید چشمش کور در خانه بماند. با این حال چون زن هستم بالاخره باید در خانه بمانم. منتهی شاید بشود یک مقداری جلو برویم بعد بچپم توی یکه خانه ی دیگر. همین طوری شاید بتوانم به سبک لاک پشت دنیا را گشت بزنم.”
فایزه که بزرگترین نگرانی اش از دست دادن بکارت و بی شوهر ماندن هست, و مهدخت که تصمیم گرفت خودش را بکارد و درخت شد.
و دست آخر زنی که دنیا را گشت و گشت و هفت سال در بیابان راه رفت و رفت تا بالاخره آدم شد.
مهم حرکت این زنهاست به سمتی که دوست داشتند , و زمانی که برای هر کدوم وقت “حرکت” رسید, تمام قیود خانواده و اجتماع رو پشت سر گذاشتند و حرکت آغاز کردند.و…هر کدوم رسیدند, به جایی که می تونستند و متفاوت با جای قبلی بود.
کتاب بی نهایت زیباست, خصوصا برای خانم ها, فوق العاده ملموس و قابل درک و با بیان فوق العاده و پر از استعاره. شک دارم آقایون بتونند این کتاب و شخصیت های کتاب رو لمس و درک کنند.شاید هم بتونند, من که هیچ وقت آقا نبودم!!
————————————-
گاهی وقت ها فرصت پیش میاد که آدم مست بشه, مست مست, و وقت مستی بدونه که بهتره هیچی نگه و کامل سکوت کنه, اونوقت یک بار فرصتی دست بده و کسی باشه که آدم بدونه می تونه راحت راحت توی مستی باهاش حرف بزنه. و بعد…بامداد بعدش فکر کنه که نکنه بهتر بود باز هم ساکت می موند و هیچی نمی گفت.
————————————-
به خدمت همگی عرض شود که صبح نشاط انگیزی است. فرصت رو برای لذت بردن از دست ندید.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امیددیدار
October 23rd, 2004 at 4:52 pm
من اين كتاب رو نخوندم. اولين فرصتي كه سر و كارم بيافته به كتابفروشي ايراني ميرم ميخرمش.
October 24th, 2004 at 12:51 am
پس مهم اون حركتس ، هوم؟….
October 24th, 2004 at 1:05 am
در مورد اين كتاب بايد بگم كه كتاب جالبي بايد باشه. بد جوري وسوسه شدم كه بخونمش.
در مورد عالم مستي… خوشا بحالت من كه مدتها ميشه كه مست مست نشدم. اصلا يكي از لذتهاي عالم مستي اينه كه آدم راحت تر حرفش رو ميزنه و اگه قرار باشه كه نزنه فايده نداره واسه همين هم هست كه مستي تكي فايده نداره. زياد سخت نگير. خوبه كه يكي رو پيدا كردي و حرفت رو زدي.
October 24th, 2004 at 4:17 am
لطفا
در صورت امكان » آدرس سايت را براي پرينت كردن كتاب را ميدهي؟؟؟