شيرجه
کت بالوی متفکر December 6th, 2004يه جورايي دارم شيرجه مي زنم به عمق زندگي. فقط اگه زندگي به اون عمقي كه فكر مي كردم نباشه ملاجم داغون مي شه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
يه جورايي دارم شيرجه مي زنم به عمق زندگي. فقط اگه زندگي به اون عمقي كه فكر مي كردم نباشه ملاجم داغون مي شه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
December 6th, 2004 at 3:42 pm
:)))))
اگه زندگي به اون عمقي كه آدم مي خواد نباشه همون بهتر كه ملاج آدم داغون بشه!!!
البته خدا نكنه ملاجتون داغون شه خانم.
December 6th, 2004 at 3:44 pm
🙂
December 6th, 2004 at 8:38 pm
از ما به شوما وصيت: ما رفتيم اون ته مه ها… خبري نبود… فقط گيج و ويج تر شديم و برگشتيم سر جامون!!! ميگي نه؟
ماچ و موچ،
–سوسكي
December 7th, 2004 at 6:45 am
…كي اينجا امدم؟ يادم نيست!…تو هم به ياد نداري!..تو كي به ديدنم امدي؟ يادن نيست!…من هم به ياد ندارم!..اصولا حرف ما زياد در نميگيرد!…چرا؟ مهم هم نيست!…لي حالا دوباره من امده ام و باز هم خوشا به غيرت من! نه؟….حالا…شيرچه ميان عمق زندگي؟!…خوب فكر كرده اي!..نوشته اي كه حرفي زده باشي يا نه..جدي هستي….هان؟….سركار عليه فراموش نكنند كه هيچ چيز نه عمق دارد مه معنا! مگر ذهن ادمى!…اگر تو عميق باشي! زندگييت عمق دارد!..اگر نه…لطفا شيرجه نزن!…..خوب با كلمات بازي ميكني ها!….._(يه جورايي دارم شيرجه مي زنم به عمق زندگي…..) بهتر بود ميگفتي به عمق زندگي خودم!!!!! انوقت معقول تر بود! نبود؟………………دير امدم! تلخ گفتم!تند رفتم!
December 7th, 2004 at 9:19 am
همينكه اين جرات رو داري مهمترينه كتي
December 7th, 2004 at 11:14 am
اگه عمقشو با عشق اندازه بگيري لازم نيست به فكر ملاجت باشي چون ته نداره. فقط ممكنه نفس كم بياري .
December 7th, 2004 at 12:59 pm
حالا شما از كجا متوجه شديد كه اينجا عمقش هست؟!