جرسي آقاي تره ور ليندن
دستهبندی نشده December 7th, 2004عجب ها…يه ايميل فرستاده اند واسه ي كل خلايقي كه توي اين شركت و ملحقاتش كار مي كنند, حراج jersey ي آقاي Trevor Linden .
چقدر قيمت روش خورده باشه خوبه؟ بفرماييد: تا حالا ۲۷۵ دلار واسه ي يه دونه جرسي ناقابل.
رفتم آقاهه رو روي اينترنت پيدا كردم. بله خوب..دمش گرم…بازيكن تيم ملي هاكي هست و خيلي كارش درسته. ولي من ربطي بين جرسي و خود آقاهه پيدا نكردم هنوز.
قدش ۶ فوت و خورده اي است. اگه هفت فوت و خرده اي بود, اگه به جاي سال ۱۹۷۰, متولد ۱۹۷۵ به بعد بود, اگه چشماش درشت تر بود, اگه دماغش باريك تر بود, اگه لباش قلوه اي تر بود, اگه….نه…باز هم جرسي اش رو ۲۷۵ دلار نمي خريدم. متاسفم.
ولي بامزه است. طرفدار يك كسي بودن و اين همه پول خرج علاقه ي شخصي كردن, يا شايد هم كلكسيون مي شه يا…چه مي دونم. خلاصه كه هر چي كه باشه من اين كاره نيستم. فقط بامزه است.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
پيوست:
كامنت سوسكي خانم رو بخونين:
كتبالو جون اگه سابقه اين قهرمان رو بدوني ميفهمي چرا 275 دلار و يا بيشتر ارزش جرسيشه… ليندن يك قهرمان و يك انسان واقعيه…
–سوسكي
آخر سر به قيمت ۳۲۵ دلار فروش رفت. ايميل زدند.
كامنت سوسكي رو كه ديدم دوباره رفتم روي همون سايت توي اينترنت.
اينجور كه پيداست به نفع بيمارستان كودكان فعاليت هاي خيريه داشته. منتها اين كاريه كه خيلي از آدم هاي مشهور به خاطر محبوبيت انجام مي دن. از كامنت سوسكي برمياد كه جريان وراي اين حرف ها باشه.
سوسكي جون, من توي سايته چيزي پيدا نكردم. خيلي با عجله هم گشتمش. هر چي مي دوني بگو, چون راست راستي كنجكاو شدم كه بدونم.
December 7th, 2004 at 4:50 pm
سلام سلام
پس دنبالهی سفرنامه چی شد؟!
شاد باشيد
December 7th, 2004 at 5:20 pm
كتبالو جون اگه سابقه اين قهرمان رو بدوني ميفهمي چرا 275 دلار و يا بيشتر ارزش جرسيشه… ليندن يك قهرمان و يك انسان واقعيه…
–سوسكي
پ.ن. باقي سفرنامه يادت نره!
December 7th, 2004 at 6:35 pm
استاد معظم کتبالوی عزیز
هنوز تو فکر اون اسم کردی هستم که باید خیلی هم قشنگ باشه :))
مارو گذاشتی سر کار شیرجه و ویزا انوقت مباحث انحرافی مطرح میکنی ؟
سوسکی جونم باهاش همکاری نکن !
:
December 7th, 2004 at 7:36 pm
تا حالا چند بار بهش گوش داده بودم .ولی این دفعه چیز دیگه ای بود! ممنون !
December 7th, 2004 at 8:06 pm
با درود. حدود ده سال پيش در بار گرتزلي در دان تان تورنتو با يك ورزشكار معروف آشنا شدم. وقتي سرش كاملا گرم بود… از مديرش بد تعريف مي كرد كه او را وادار مي كند كه به خيلي جاها برود و عكس بگيرد و …. انجام دهد كه نام او بر سر زبانها باشد و غيره… (البته همه اينطوري نيستند. نظر من راجع به اون شخص بخصوص بود)
بهت خوش بگذره. (لبخند)
December 8th, 2004 at 1:14 am
اگه منظورشون کمک به نيازمندا باشه ، اونوقت معني پيدا ميکنه.