تفال
دستهبندی نشده December 21st, 2004تفال شب يلدا, امسال:
بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند
كه به بالاي چمان از بن و بيخم بركند
حاجت مطرب و مي نيست, تو برقع بگشا
كه به رقص آوردم آتش رويت چو سپند
هيچ رويي نشود آينه ي حجله ي بخت
مگر آن روي كه مالند در آن سم سمند
گفتم اسرار غمت هر چه بود گو مي باش
صبر از اين بيش ندارم, چه كنم تا كي و چند
مكش آن آهوي مشكين مرا اي صياد
شرم از آن چشم سيه دار و مبندش به كمند
من خاكي كه از اين در نتوانم برخاست
از كجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
باز مستان دل از آن گيسوي مشكين حافظ
زان كه ديوانه همان به كه بود اندر بند
و شاهدش:
حسب حالي ننوشتي و شد ايامي چند
محرمي كو كه فرستم به تو پيغامي چند
ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد
هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند
.
.
——————–
و دومين تفال:
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ور نه هيچ از دل بي رحم تو تقصير نبود
من ديوانه چو زلف تو رها مي كردم
هيچ لايق ترم از حلقه ي زنجير نبود
…
الخ
…
حافظ امسال شوخي اش گرفته. صبر مي كنم تا شب يلداي سال ديگه.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به اميد ديدار
December 21st, 2004 at 2:26 am
اين تفعل شما واسه من كه اصلا شوخي نيست ! تك تك جملاتش وصف الحال و بقول لاتا صاف تو خاله ببين مثلا :
من ديوانه چو زلف تو رها مي كردم
هيچ لايق ترم از حلقه ي زنجير نبود
December 21st, 2004 at 6:20 am
بنظرم فاله عالییه. شاهدش هم معنیش کرده.موفق و سرفراز بمانی. تا یلداهایی چند
December 21st, 2004 at 8:11 am
يلدات مبارك
December 21st, 2004 at 8:53 am
فال خوبیه .. حالا تانیتت چی بوده باشه. عکسی که در وبلاگم گذاشته بودم تونستی آخرش ببینی یا نه؟ اگه نشد به فتو بلاگم یه سر بزن. اگه بهش لینک هم بدی خوشحال میشم. مرسی
December 21st, 2004 at 6:24 pm
پس اگه جاي من بودي چي مي گفتي:
مرا مي بيني و دردم زيادت مي كني دردم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
….
حالا با اين حساب من تا ده سال ديگه نبايد تفال بزنم.