دوست دختر برادرم!!!-قسمت اول
دستهبندی نشده July 11th, 2003به سلامتی و میمنت برادرم دوست دخترش رو آورده خونه و به مامانم معرفی کرده. خیلی خوشحال و خندان شدیم.دختر خانم خیلی گل و متینه. اصلا مثل من و دوستام عین مرغابی بال بال نمی زنه.( درست عین کلمات مامانم بود). این هم شرح مکالمات:
برادر- فری (اسم مامانم) بپر خونه رو جمع کنیم یه آدم مهم می خواد بیاد.
فری- ا.. یه VIP می خواد بیاد؟
برادر- یعنی چی؟
فری- یعنی very important person.
برادر-آره همون که گفتی می خواد بیاد
خونه مرتب می شه و شاهزاده و شاهزاده خانم تشریف میارند.
گزارشات فری به کت بالو در صبح روز بعد:
خیلی دختر خوبیه. چهار تا خواهر هستند.
کت بالو-بیچاره مامانشون. باید چهار تا دختر رو جهاز بده.
فری- آره . بهش گفتم نکنه مامانت اینها پسر می خواستند شماها دختر شدید. اون هم گفته بله سر من که به دنیا آمدم (دختر سوم) ناراحت شدند اما سر خواهر بعدی من دیگه خیلی ناراحت شدند.
واقعا که چه پدر مادر خری. بابا پسر و دختر فرق نداره که .اما خدا عمرشون بده به هر دلیلی این دختر خانم به دنیا آمد و دختر هم شد. برادرم به نظرم دوستش داشته باشه. در ضمن قبل از آمدن ما به کانادا هم من توی خزرشهر با برادرم دیدمش. یعنی این که برادرم پسر هر جایی نیست که هر دقیقه با یه دختر باشه. این رو دیده و خوشش اومده و حداقل یه دوسالی هست که با هم هستند.
البته مسلما انتظار ندارم که یه پسر یا دختر با همون اولین نفر بمونه اما از هرزه بودن پسر یا دختر به شدت متنفرم. دوستی باید دلیل و عمق داشته باشه و با هوسرانی و خوشگذرانی فرق داشته باشه.
دنباله مکالمه:
فری- دختر که خیلی خوبه. حالا ببین چقدر همه تون با هم خوشحال هستید.
دختر خانم- بله خیلی
گزارشات فری به کت بالو:
خانواد ه اشون مال بابل هستند و بابل زندگی می کنند. این و خواهر کوچکه اش با هم اینجا درس می خونند و زندگی می کنند. دیروز امتحان فوق لیسانس انیمیشن داده. دختر خیلی ساده ایه. ( این رو که خداییش راست می گه. من هم توی شمال که دیدمش تقریبا هیچ آرایشی نداشت و خیلی هم ساده لباس پوشیده بود. برعکس من تخم جن که تا سر کوچه هم که می رفتم شصتاد قلم توالت داشتم.(
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار
March 26th, 2004 at 6:30 am
خیلی جالب بود/
March 29th, 2004 at 1:39 am
لعنت خدا و÷یغمبر برشما باد که زنازاده هستید
April 5th, 2004 at 3:43 pm
آیا تو اهل حال هستی
April 5th, 2004 at 3:47 pm
كسي با من حرف نميزند
April 7th, 2004 at 2:40 pm
and
what was going on there ?
April 14th, 2004 at 4:35 am
bhkjftykjgh
April 18th, 2004 at 9:02 am
در این وبلاگ عکس بگذارید
April 24th, 2004 at 8:43 am
very bad
May 9th, 2004 at 3:41 pm
خوبه
May 15th, 2004 at 5:46 pm
خیلی عالیه
May 15th, 2004 at 5:56 pm
شماره من 01425443041
01425442245
May 17th, 2004 at 5:08 pm
خوب هست
May 20th, 2004 at 10:16 am
صحیح نمیباشد
May 21st, 2004 at 11:34 pm
بدون عکس افتضاح
May 23rd, 2004 at 4:59 am
خیلی کس خلی
June 7th, 2004 at 3:22 am
چیز خوبیه اگه با ما بیاد
mahdi ansari
از ک
June 14th, 2004 at 7:18 pm
LKمن دوست دختر ن
July 15th, 2004 at 9:42 am
sixy
July 27th, 2004 at 4:38 pm
اين داستان ديگه اخرشه
باتشکر
از طرف دوست شما