تمام کوچه های ذهن را هر لحظه تا انتها به دنبال فراموشی جستجو کرده ام. از نگاه پرهیز کرده ام,از سخن, خواندن, نوشتن,شنیدن, بوییدن و از بودن. به دنبال یک من, یک من بی تو.
در هزار آغوش و هزار چشم, یک به یک. بی ثمر, بی هوده. بی تو بودن را جستجو کرده ام.
سایه ی من است این که من را در هرپیچ و خم دنبال می کند, دشمنی است با دستهای زورمند, که هر دم, هردم, هردم قلب مرا در مشت می فشارد, چنان که گویی باید از طپش بازش دارد.فریاد را در گلو باید خفت.
هر بار طپش قلبم را زجر کشیده ام, و هر بار نفس کشیدن را شماره کرده ام. دم به دم, و هیچ گاه به یقین ندانسته ام بازدمی خواهد بود آیا. ناله را در سینه باید نهفت.
این چیست که مرا در برگرفته و می فشارد, چنین سخت, چنین بی آرام. این چیست که قرار را از من ستانیده است, که بی قراری را چاره جز مرگ نیست. مرگ را حتی, در پایان یک خستگی چاره ناپذیر, نهانی باید جست.
——————————-
1) سر جلسه دیر حاضر نشین و سروقت بیاین.
2) من همیشه در اتاقم به روی همه ی کارمندها بازه.
3) یه سری جلساتی براتون می گذارم که بدون رئیس تون درش شرکت کنین.
4) هدف اول من اینه که تا قبل از دو ماه همه ی شما رو به اسم کوچک بشناسم.
5) th=d
6) کت بالو همه ی حرف هاش رو صد در صد متوجه می شه.
از 6 بند بالا این نتیجه حاصل می شه:
رئیس رئیس رئیس کت بالو که چهار هفته است کارش رو شروع کرده ایرانی است.
اولش که اسمش رو شنیدم نمی دونستم ایرانی است یا یه جای دیگه توی خاور میانه. دیروز باهاش میتینگ داشتیم. به غیر از ایرانی کس دیگه ای حتی یکی از مشخصات بالا رو هم نداره چه برسه به 6 تاش با همدیگه.
راست راستی آفرین بهش. پستی که این داره رو به این سادگی نمی شه گرفت. بارک لله به این آقایی که به این خوبی توی زندگی پیشرفت کرده.
فقط اصلا, اصلا حرف هاش با حرف های تمام مدیران ایرانی که از سر تا تهشون رو حفظ هستم فرق نمي كرد.
ما ایرانی ها هر اتفاقی هم که بیفته یه سری از خصوصیاتمون آکبند ایرونی می مونه. یه سری اش خوب, یه سری اش هم نه چندان خوب.
دوستتون دارم, خوش بگذره, به امید دیدار