این قسمت بی حالی و بی انرژی بودن دوران حاملگی برای من سخت ترینش بود. خانوم مدیر عامل یاهو رو تحسین می کنم. شش یا هفت ماهه حامله بود که به سمت مدیریت عامل یاهو انتخاب شد. تصمیم های بسیار خوبی برای یاهوگرفت و سهام یاهو رو از اون سیر نزولی افتضاح نجات داد . بعد از زایمانش چند هفته ای استراحت کرد و برگشت سر کار. سالم و با انرژی. از عهده من یک نفر خارج بود.
برای درک بهترش می تونم بگم ماه های دوم و سوم حاملگی ام به علاوه اواسط ماه هشتم تا به حال (که وارد آخرین ماه شده ام) درست مثل اینه که تمام مدت تحت تاثیر یه داروی خواب آور خفیف باشم.
دو تا آرزوی بزرگ دارم. اولیش سالم بودن بچه است. دومیش برگشتن انرژی ای هست که قبل از حاملگی داشتم.
کل کار مفیدی که در طول حاملگی کردم تموم کردن نه تا درس دوره فوق لیسانس ام بود.
شانس خیلی بزرگی که آوردم این بود که کارم در شرکت به نحو بی سابقه ای سبک بود! یا حالا شاید خودم سبک گرفتمش.
بعد از نوسازی خونه, اتاق خواب ها و مطبخ زیر زمین هنوز مثل بازار شام می مونند.
دو تا کار خیلی خیلی مهم دارم که یکی اش به شدت بستگی به مرتب شدن اتاق کار و مدارک داره! و…بعد از این که گل آقا از شدت فشار کار مریض شد و افتاد توی تخت به این نتیجه رسیدم که بی خیال دیگه. هر چقدرش انجام شد که شد. هر چی هم موند که کاریش نمی شه کرد.
بنده هم رسما از حیض انتفاع ساقط هستم تا اطلاع ثانوی.
—
از همون سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ هیچ وقت جرات سرمایه گذاری روی شرکت آقای استیو جابز رو نداشتم. این سرمایه گذاری به نظرم سرمایه گذاری روی شرکت نبود. بلکه به معنی سرمایه گذاری روی دید بازاریابی بی نظیرآقای استیو جابز بود. منکر این نیستم که جابز انقلابی در شکل و سرویس دهی موبایل ایجاد کرد. انقلابی که بازار رو دگرگون کرد. نکته اساسی اما اینجاست که به جای عرضه تکنولوژی جدید سرویس هایی رو (که بسیاری اش از سال ها قبل امکان عرضه اش وجود داشت) بر اساس تکنولوژی های موجود در بازار به شکل بسیار موفقیت آمیزی بازاریابی و عرضه کرد و فروخت. اعتقاد دارم اگه هنوز زنده و سالم بود این حرکت ادامه می یافت. حالا که نیست اعتقاد دارم طی ماهها و سال های آینده شرکت سیر نزولی طی خواهد کرد. شاخص های سهام شرکت هنوز بسیار قوی هستند. میزان سرمایه نقدی شرکت عالی است. بنده اما خیلی اعتماد نمی کنم. سرمایه ی اصلی و بنیادی شرکت به نظرم استیو جابز بود که حالا دیگه نیست.
صادقانه بگم, هنوز هم جرات نمی کنم روی نزول سهام شرکت شرط بندی کنم و short sell کنم یا put option بخرم!
—
در اخبار است که سهام شرکت های چوب بری و جنگلداری که از سال گذشته سیر صعودی داشته به دلیل رشد بازار خانه سازی در آمریکا به این رشد صعودی ادامه خواهد داد.
ماه نوامبر و اوایل ماه دسامبر برای یکی از درس های فوق لیسانسم روی شرکت وست فریزر تیمبر کار می کردم. تنها نگرانی ام جهت فیسکال کلیف بود. مسلم بود که اگه معضل فیسکال کلیف حل بشه سهام شرکت به سیر صعودی ادامه خواهد داد. اگه چند هزار دلاری داشتم (که نگران از دست رفتنش نبودم) روی اون شرکت سرمایه گذاری می کردم و امروز روی هر سهم شصت و شش دلاری حدود چهارده دلار سود می کردم. هنوز برای خریدش دیر نشده. هنوز سرمایه ندارم. اگه داشتم می خریدم. هر سهم هشتاد دلار هست و فکر می کنم تا ماه دیگه این موقع به هشتاد و شش یا هفت رسیده باشه. سود هفت هشت درصدی در یک ماه بدکی نیست.
—
یکی از حروف الفبای فارسی رو روی کی بردم و با این برنامه فارسی نویس ندارم. مجبور شدم هر جا اون حرف خاص استفاده می شد ابتکاری به خرج بدم و کلمه ی دیگه ای به جاش بگذارم!!!
—
این کودک انقلابی درون شکم من در دو حالت حتما عکس العمل نشون می ده و سخت به جنبش در میاد. اگه خوراکی بخورم و اگه آهنگ های تند و شاد رو با صدای بلند گوش بدم! گمونم یه دختری درشت مرشت, با قر عربی و فیگور بابا کرم از اون تو بیرون بیاد.
—
چرتینکوف عزیز: بعله. گمانم کم کم ملتفت بشم که تعریف نرمال احتمالا فرق خواهد کرد. فقط بهم بگو انرژی و کارآیی قبل از حاملگی بهم بر می گرده؟ باقی اش رو می تونم هر جور هست باهاش کنار بیام.
آقای داریوش عزیز: من سایت دخمر رو دوست داشتم.همونطور که احتمالا می دونید محتوای سکسی داشت که به نظر من از جنبه های غیر قابل اجتناب زندگی است و اینترنت. نمی دونم چه به سرش اومد. دیگه وجود نداره. لیست لینک های من مدت هاست که به روز نشده.
دوست ناشناس دیگه: خیر. من دیگه در فیسبوک نیستم. زیادی وقتم رو می گرفت. در ضمن اونچه که برای دوستانم می نوشتم اشتباه برداشت می شد. به دلیل این که لحن حرف زدنم (شوخی یا کنایه) در کامنت ها از بین می رفت و فقط کلمات خونده می شدند. دلیل سوم هم این بود که با این حجم شریک شدن اطلاعات و محاوره ها و سلایق و نظرات روی اینترنت احساس راحتی نمی کردم. راستش اگه فرصت بکنم سعی می کنم یه سری اطلاعات شخصی رو از روی اینترنت یه جوری بردارم.
هنوز نمی دونم چه جوری ولی می گردم ببینم آیا راهی هست.
دوستتون دارم. خوش بگذره. به امید دیدار